سفارش تبلیغ
صبا ویژن


مجید بذرافکن - تاملات


درباره نویسنده
مجید بذرافکن - تاملات
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
تاریخی
تحلیلی
بین الملل
سیاسی
زمستان 1386


لینکهای روزانه
+سارا به سین سفره مان ایمان ندارد [163]
+گزارش تصویری از 14اسفند59:درگیری دانشگاه تهران [171]
+آقای روحانی کدام سیاست خارجی خوب است؟ [99]
+قصیده انتخابیه! [144]
+شعری ناب در تمنای لطف علی امیرالمؤمنین(ع) [101]
+گزارش تصویری تشییع عماد مغنیه [166]
+متن کامل سخنرانی سیدحسن نصرالله در تشییع مغنیه [147]
+شور عنقا،شعری از علیرضا قزوه [140]
+مقایسه 175 کشور جهان از لحاظ وضعیت نظام وظیفه [197]
+آیا «دوم خردادی» ها ایرانی اند؟! [137]
+آیا او وارث خمینی (رحمة الله علیه) است ؟ [157]
+متن کامل سخنان احمدی ن‍ژاد در 22بهمن [123]
+اطلاعیه ستاد حمایت از هنرمندان فاخر حاضر در صحنه [118]
+پاسخ به یک شبهه درباره خالداسلامبولی [138]
+پیش بینی انقلاب توسط استاد آمام خمینی(ره) [128]
[آرشیو(35)]


لینک دوستان

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
مجید بذرافکن - تاملات


لوگوی دوستان


وبلاگ فارسی

آمار بازدید
بازدید کل :81167
بازدید امروز : 9
 RSS 

ساحت رسانه‌ای کشور روزانه آماج پروژه‌هایی است که از سوی صاحبان رسانه‌ها و جریانهای سیاسی متبوع در نوردیده می‌شود.

 آنچه برای تأثیرگذاری یک رسانه اهمیت دارد درک حساسیت‌ها و اولویتها و نگرانی‌های مخاطبان و مردمانی است که ذهن و فکر آنها باید با پیام ارسالی ارتباط برقرار کند . در غیر این صورت رسانه معنی خود را از دست خواهد داد.

 رسانه‌های مکتوب کشور به لحاظ تعداد و به لحاظ کیفیت حرفه‌ای به دلایل قابل ذکر در قبضه و سلطه گروههای دوم خردادی است . قریب به بیست روزنامه و نشریه در دوران هشت ساله ریاست جمهوری آقای خاتمی، با برخورداری از امکانات مالی و تجربیات رسانه‌ای گسترده، به جوسازی و موج‌آفرینی رسانه‌ای مشغول بودند و امروز نیز همین روند با همان شدت ادامه یافته است.

 حجم و تمرکز پوشش خبری مطبوعات یک کشور همیشه می تواند نشان دهنده و بیان کننده بخشی از حساسیتهای یک ملت و جامعه باشد .

 رسانه‌های دیجیتال سیاسی – مطبوعاتی ، در جریان دوم خرداد - به رغم سابقه رسانه‌ای مکتوب - چندان رونق و گرمایی ندارد . در مقابل منابع و خبرگزاریهای نیروهای موسوم به اصول‌گرا در فقدان رسانه های مکتوب کافی عمدتا به صورت انفعالی در واکنش به موج‌سازی رسانه‌های مکتوب دوم خرداد فعال هستند.

 خبر سیما و رسانه ملی نیز بالتبع به عنوان فراگیرترین رسانه در سطح کشور، آخرین حلقه موج‌سازی رسانه‌ای دوم خردادی‌ها قرار می‌گیرد . البته این تأثیرپذیری را باید مسبوق به سالهای اخیری دانست که معاونت سیما سیاستهای جدیدی را در پیش گرفته است .

 تبلیغ و به رخ کشیدن مسکن ، افزایش قیمتها ، اجماع جهانی علیه ایران و ... مسائلی بودند که با هدف ضربه زدن به دولت ، هر از چندگاهی سوژه رسانه ها می شد. اما در هفته های گذشته ، موج جدیدی دستمایه حمله به دولت قرار گرفت که از نظر موضوع ، حجم کار و نتایج قابل توجه است.

 یک هفته بمباران خبری و رسانه ای سنگین در دفاع از سید حسن خمینی در برابر یک حمله ناشیانه و کور یک سایت بی‌ بازدید، حتی توانست یک خطبه نماز جمعه تهران را نیز به خود اختصاص دهد. در آخر نیز با پیدا شدن یک شهید در این راه به قله تحریک احساسات و موج‌آفرینی خود رسید.

 آنچه که در این جریان قابل توجه است اصرار و تأکید و یقه‌درانی روزنامه‌ها و شخصیت‌ها و سایتهایی بود که خود را وارثان حقیقی نام و راه امام (قدس الله نفسه الذکیه) اعلام نمودند . ادعای این افراد این بود که خط‌ کشی میان افراد جامعه و طرح خودی و غیرخودی و قضاوت در مورد شخصیتها و وقایع سیاسی باید با معیار قرب و بعد به ارزشهای امام و انقلاب مورد سنجش قرار گیرد. آنچه که باید در این زمینه گوشزد کرد ، توجه به نقطه حساسیتی است که این هجمه رسانه‌ای بر آن تأکید نمود .

 محتوای محکومیتها و اعتراضها یک چیز بود : چرا به امام و راه او توهین شده است ؟

ناله‌ها و وااسفاها از یک چیز بود : چرا خط امام و نزدیکان امام غریب شده‌اند ؟

 آنچه که باید در ورای نادرستی و یا درستی مدعای رسانه‌های دوم خردادی و بازتابها و پاسخ‌های بعدی این چالش رسانه‌ای دید ، پیروزی عمیق گفتمان سیاسی احمدی‌نژادی در کشور است .

هنوز خاطره این جملات از ذهن مردم زدوده نشده است : "برای جلوگیری از خشونت و خفقان به هاشمی رأی دهید ! دوباره می‌سازمت وطن .... رفراندوم ... هوای پاک و ..." و سایر شعارهایی که در انتخابات ریاست جمهوری از سوی گروهها وکاندیداهای مختلف مورد استفاده قرار گرفت.

 در میان شعارهایی که به مردم وعده رفاه درحد ژاپن و یا برقراری دموکراسی در حد آمریکا میدادند، تنها یک شعار و یک نگاه توانست نظرها را جلب کند : «بازگشت به اندیشه‌های امام و انقلاب و مقام معظم رهبری» چیزی که شانزده سال ابتدا به صورت تدریجی و بعد به صورت آشکار و بی‌پرده انکار می‌شد .

در آخر به نظر می‌آید بیت محترم و معظم امام خمینی در این جریان «حساسیت رسانه‌ای به نام امام» را باید مدیون جامعه ای باشد که هنوز بعد از گذشت دو دهه از فوت امام، آرمانهای بنیادین انقلاب را به رهبری آیت‌الله خامنه‌ای و ریاست جمهوری دکتر احمدی‌نژاد زنده نگاه داشته است.

 بازی گردانان رسانه ای و جنگ روانی پشت پرده این جریان سعی داشتند با جدا نشان دادن احمدی‌نژاد و دولت مکتبی از خط امام ، و در مقابل چسباندن و رفو کردن شکاف منافقانه میان خود و مردم ، از تنور داغ انتخابات مجلس هشتم نانی برای خود فراهم نمایند. و شاید فراتر از آن در خیال باطل پر رنگ کردن نام حضرت امام(ره) برای کم رنگ کردن رسم حضرتش باشد.

 اما آنچه به رغم خواسته دامن زنندگان به این جریان اتفاق افتاد ، تقویت «گفتمان حقیقی و اصیل انقلاب خمینی» بود. هر چند دامن زنندگان به این فتنه مقصودی دیگر را پی گرفته بودند .



نویسنده : مجید بذرافکن » ساعت 10:43 صبح روز یکشنبه 86 اسفند 5


بسم الله الرحمن الرحیم
حل بیکاری جوانان، رسیدگی به مناطق محروم، تهیه، وام اشتغال، جدیدا تعطیلی نمادهای بدعت و دیگری از این دست شعارها در انتخابات نمایندگی مجلس در شهرها تکرار می شود. کاندیداهای نمایندگی با سوابق و انگیزه های مختلف ردیف می شوند. یکی از مسئولین اسبق شهری و سابق کشوری، دیگری جوانی جویای نام، دیگری همشیره ای وجیه المنظر و دیگری بزرگی و شناختی از سران ایل و در آخر معلمی ساده و یا سرداری مستعفی و اضافه کن از این دست افراد مختلفی چون بقال عمده فروشی که احساس تکلیف کرده اند. تکلیف الهی تکلیف شهری و برخی تکلیف شخصی...
بالتبع هرچقدر شهرها بزرگتر و به لحاظ سیاسی در سطح بالاتری از شناخت و فرهنگ باشند حواشی بانمک انتخاباتی در آنها کمتر می شود و عناصر تازه به دوران رسیده با کارچاق کنی و جدول کشی خیابانی کمتر فرصت نشو و نما و قاب دزدی ذهن و فکر مردم مستضعف و متوسط جامعه – یعنی عمده مردمی که پای صندوق های رأی حاضر می شوند- را خواهند داشت.
اما آنچه که مسئله و دغدغه و سؤال اصلی ماست این است که من و تو یعنی ما نیروهایی که عنوان و برچسب حزب اللهی و مسجدی و انقلابی را مفتخر هستیم از کدام روزنه و دیدگاه وارد این معرکه سیاسی اجتماعی می شویم. صفحه سینی دوره گردی که درآن شعارهای مختلفی ریخته و یکی را که از همه زیباتر است را برخواهیم داشت؟ هرکدام از نمایندگان احتمال رای آوردن بیشتری دارند.... خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو! سعی کنیم به کسی رای دهیم که برای شهر امکانات بیشتری فراهم می آورد و پارک و اسباب بازی و گازرسانی و جدول کشی بیشتری را برای شهر هدیه می آورد!
شاید همه اینها و شاید هیچ یک از اینها، شیعیان در طول تاریخ سیاسی خود از صدر اسلام تاکنون با بهره گیری از توحید ناب خود حول محور ولایت چرخیده اند و در همه زمانها حوادث واقعه ای خویش را با رهنمود گرفتن از علم هدایت گر زمان خویش جسته اند.
«شاخص این است که شعارهاى انقلاب بایستى به وسیله‏ى مسئولین و منتخبین ما روز به روز زنده‏تر شود. این شاخص است. ربطى به جناح‏بندیها ندارد، ربطى به اسمها ندارد. علاج دردهاى این ملت و وسیله‏ى رسیدن به آرمانهاى این ملت، شعارهاى انقلاب است؛ اینها باید حفظ شود. آن کسانى که با این شعارها به معناى حقیقى کلمه مخالفند، دشمنِ این شعارهایند؛ اینها نباید در مراکز تصمیم‏گیرى واقع بشوند. بین ملتند، باشند.....
البته باید هوشیارى بخرج داد؛ باید هوشیارى بخرج داد. از دوروها و دورنگها و ظاهر باطن مختلفها بایستى ترسید. خیلى اوقات، در طول تاریخ، اسلام از این دورنگیها، یکى نبودن ظاهر و باطن اشخاص، ضربه خورده است. حالا روایت هم در این زمینه زیاد هست. این را باید مواظبت کرد.» بخشی از بیانات مقام معظم رهبری پیرامون نماینده اصلح 29/11/86
البته تبعا سخنان رهبری سخنانی کلی و معیارهای عمومی است که باید در هر منطقه و شهری بسته به نیاز همان جا ترجمه شده باشد.
دزفول از شهرهای باسابقه در ایران اسلامی و انقلابی سالهاست با ایفای نقشی برجسته از سوی مردم و فرزندانش در کشور شناخته شده است. ولی شهر دزفول متأسفانه به جایگاه و نقطه شایسته ای که در شأن آن بوده است نرسیده است. راه حل چیست؟
حرفهای دیگر درگوشی نیست! علنی گفته می شود. برای امکانات بیشتر باید درتهران برش داشته باشد. قدرت جذب سرمایه های سرمایه داران را چه کسی دارد. اگر مثل نماینده فلان شهر همسایه باشد کاری می کند. به غیر همشهری رای نمی دهیم. به کسی رای دهیم که برای مسئله بدعت در شهرستان کاری کند و امثال این سخنان در میان دوستان و اقوام و مساجد و محافل بسیار گفته می شود.... اما علاج دردهای این ملت پایبندی به شعارهای انقلاب است!
ساده زیستی یک معیار، نداشتن حب مقام یک معیار، ایمان به وعده های خداوند و تلاش شبانه روزی بدون استفاده از روشهای غیر اسلامی و غیرمنصفانه یک معیار، عدالت و اخوت و تواضع با برادران و مردم یک معیار، معیارهای اسلام انقلابی یک بار در ذهن خود مرور کنیم و انتخاب کنیم. نباید فراموش کنیم عمل به تکلیف مهم است و آن انتخاب فردی است که عامل به این معیارهاست! تبعاً انتخاب یک فرد اصلح به صورت جمعی نیازمند یکسری ملاحظات و لطایف سیاسی است اما اگر این مصلحت اندیشی ها باعث فراموشی اولویت ها و معیار ها شود، چاقویی است که دسته خود را بریده است.



نویسنده : مجید بذرافکن » ساعت 11:44 عصر روز شنبه 86 اسفند 4


 ما جنگ خود را فراتر از مرزها آغاز می کنیم

 

مبارزه وقتال شیوه قدیم ماست و شهادت کرامت خداوند برما

 

به نقل از شبکه المنار:

... واذ اشار سماحته الى ان اغتیال الشهید مغنیة کان خارج الارض اللبنانیة توجه للصهاینة بالقول لقد اجتزتم الحدود مضیفا  امام هذا القتل فی الزمان والمکان و الاسلوب ان کنتم تریدون هذا النوع من الحرب المفتوحة فلیسمع العالم کله، فلتکن الحرب المفتوحة.  واکد اننا نملک حقا مقدسا بالدفاع عن النفس وکل ما یحمی قادتنا واخوتنا سنقوم به ان شاء الله

 

به نقل از نیویورک تایمز:

 “Today Hezbollah and the Islamic Resistance are ready to confront any possible Israeli aggression on Lebanon,” he said. “You killed Imad outside the battleground. Our battle was inside the Lebanese territory. You crossed the borders. Zionists, if you wanted open war, let it be an open war anywhere.”

 

بسیار اتفاق افتاده است که مهمترین و اصلی ترین بخش سخنان مقام معظم رهبری و امام خمینی و دیگر بزرگان در رسانه ها حذف می شود. قصدم باز کردن مسئله تحریف و جنایت رسانه های خودی در حق تاکیدات رهبران و بزرگان اسلام و  انقلاب نیست. فقط احتمال می دهم این مسئله نیز در سخنرانی مهم سیدحسن نصر الله نیز رخ دهد. چرا که جهان رسانه ای ما جهان رسانه ای است که رسانه های دشمن به ما تحمیل کرده اند: اسلام جنگ طلب است. پس ما باید نشان دهیم جنگ طلب نیستیم و همه آثار مبتنی بر این سخن را انکار کنیم.

لذا فکر تکنم هیچ رسانه ای در ایران این جمله استراتژیک و کاربردی را برجسته سازد. ولی من این جمله مهم را به عنوان اصلی ترین سخن سید حسن نصرالله انتخاب کردم  و ترجمه ناقص این دو جمله کوتاه را به نیت تبرک و شرکت در فیض شهادت عماد مغنیه سردار رشید اسلام برای خود ذخیره آخرت می کنم:

ای صهیونیست ها اکنون که خارج از مرزهای ما را هدف قرار داده اید، و ما را در این زمان و مکان شیوه جدیدی جنگ فراگیر و فراملی مواجه کرده اید، همه دنیا گوش کنند که ما نیز جنگی فراگیر و فرامرزی را آغاز می کنیم. ما این حق مقدس را برای دفاع از خود و دفاع از هر کسی که از ما و برادران حمایت می کند.

 



نویسنده : مجید بذرافکن » ساعت 1:19 صبح روز جمعه 86 بهمن 26


تقدیم به شهدایی که جانشان را زیر پای یارانشان نثار کردند

 

وقتی به ساختمان زیبا و بلند و چند طبقه ای نگاه می کنند، در رثای بزرگی و هیبت و شکل بنا زیاد صحبت می کنند از تعداد زیادی که در آن سکنی گزاحمدی نژاد برای باز کردن راه آمده است یده اند از قدرت آن در برابر زلزله و حوادث و امکانات رفاهی و تفریحی آن نیز صحبت به میان می آورند سرآخر لطفی کرده و از زحمتی که برای این کار کشیده شده است حرفی به میان می آید؛ بعضی ها اینجوری هستند. این بعضی ها مهمترین نکته را به یاد نمی آورند و یا اصلا چیزی از آن نشنیده اند. یاد معمار و نقشه کشی که برای تأسیس این عمارت خیالها کشیده است و نقش ها و خطها بر صفحه کاغذ آورده است. چشمهای خویش را بربسته است و برای سالهایی که شاید او آنها را نبیند و خشتهایی که او آنها را لمس نمی کند نقشه می کشد و آرزوها می آفریند.


هر نظام  سیاسی و فرهنگی و اجتماعی روزی آرزو و خیال و شعاری بوده است که در کتابها و سخنرانی ها از آن یاد شده است و در میان اختلاط و گفتگوی اندیشمندان خشتهای خیالی اش در کنار هم قرار گرفته است. ابونصر فارابی وقتی مدینه فاضله اش را می نویسد امام خمینی زمانی که حکومت اسلامی اش را تدریس می کند آرزو می کند و برای آینده ای نیامده ایده های خویش را بیان می کند برای روزگاری که عده ای بیایند و این آرزوها را برآورده کنند. چه اینکه وقتی خواسته ای در میان یک اجتماع و جمعیتی منتشر شود بالاخره روزگاری وضع موجود به وضع خواسته شده تغییر خواهد کرد. همان اتفاقی که در جریان انقلاب اسلامی به شیوه امام خمینی ره افتاد. از سال 41 شروع کردند به شعار دادن و شعار دادن و شعاردادن. هر کس نزد او رفت و ادعای حمله مسلحانه و غیره کرد جز یک چیز نشنید مردم را روشن کنید به مردم آگاهی بدهید، شعار بدهید. شعاری مبتنی بر یک شعوری از اسلام ناب محمدی(ص). این شعارها روزی از دایره چند طلبه و تعدادی دانشجو بیرون نمی رفت ولی پانزده شانزده سال طول کشید تا این شعارها تبدیل به خواسته هایی ضروری و حتمی برای مردم ایران شد. انقلاب شد.


جنگ شد با همان شعارها جنگ را اداره کردند. فرصتی نبود باید عمل می کردند به همان شعارها عمل کردند و دنیا را در پشت مرزهای ایران اسلامی نگاه داشتند و سربلند بیرون آمدند و حقوق خود را بازپس گرفتند.
اما شانزده سال همان شعارهای بالا مغفول شد، تحریف شد و انکار شد. دوباره مکانیسم آرزو کن برآورده می شود فقط صبر داشته باش به راه افتاد بود. آرزو آرزو، شعار شعار: اسلام به دنبال عدالت اجتماعی است، شیعیان ملت برگزیده خداوند منتظر صلح سازی برای جهانیان به رهبری امامی «آمدنی» هستند، اسلام بهترین وسیله برای سرافرازی ایران و ایرانی است، ما حاضریم برای رسیدن به اوج قله عزت و کمال از گوجه فرنگی و بنزین بگذریم و «نان و پنیر و خود را بخوریم و روی پای خودمان بایستیم»، ما می خواهیم عدالت و مساوات برای همه جامعه و مردم خویش برقرار کنیم، ...


آرزو و آرزو و آرزو و شعار و شعار و شعار، دانشجو، طلبه، عامی، کسبه، دانشجو، معلم، بازاری و ... شعارها به خواسته هایی ضروری و شدنی تبدیل شد. سوم تیر شد.
امروز هم می خواهیم آرزو کنیم دوباره آرزو کنیم و دوباره برای آن شعار دهیم شعار دهیم که ما برای نجات مظلومین عالم از خون و مال و جان خویش می گذریم ما برای فتح آفریقا و آمریکا و همه سرزمینهای عالم آماده می شویم می خواهیم منتظر باشیم تا «آن روز که برگردد مرد» برای همه جهان آرزوی نظام اسلامی با حکومت ولی فقیه عادل عالم داریم. ما می خواهیم مرزهای اسلامی خود را در شرق و غرب عالم برسانیم و مردمان جاهل و غفلت زده مدرن به حقیقت فطرت و راه نجات امیرالمونین هدایت کنیم ما می خواهیم هر جا گوینده لااله الاالله باشد پرچم عزت اسلامی خویش را برافرازیم. ما می خواهیم ندای مرگ بر آمریکا را از ناقوسهای جهان به صدا درآوریم. ما می خواهیم از احمدی نژاد عبور کنیم  ما می خواهیم احمدی نژاد را زیر پا ببینیم تا میدان مین و معبر امروز را برای رسیدن به شعارهایمان فتح شده ببینیم. 


ما امروز شعار می دهیم که احمدی نژاد آرزوی دیروز ما بوده است و امروز اوست که یک میدان مین را به هر قیمتی که شده است فتح می کند ولو اینکه نام و یاد و جان او در این میدان مین از میان برود و بوسیله هتاکان و هوچی گران کنار گود نشسته تکه تکه شود و بر سیم خاردار این روزنامه ها و سایتها برای تاریخ باقی بماند.
بله ما می خواهیم از احمدی نژاد عبور کنیم ولی او را از قطار پیاده نخواهیم کرد او قدم و گامی بود از گامهایی که سالهای سال است که شیعیان امیرالمونین از غیبت از عاشورا از سقیفه از غدیر از بعثت برداشته اند و تا اینجا رسیده اند. ما امروز شعار می دهیم منتظر ظهور هستیم، ان شاالله می شود.



نویسنده : مجید بذرافکن » ساعت 7:31 عصر روز یکشنبه 86 بهمن 14


پیرامون اختلاف اخیر مجلس و دولت
وقتی مطلب را زدیم رجا نزده بود:+
مطلب را با اجازه نویسنده علی نادری زده بودیم.
در جامعه ای که نظام ولائی را پذیرفته  آنچه بیش و پیش از همه رقم زننده سعادت و شقاوت انسان هاست، نسبتی است که افراد آن جامعه با ولی برقرار می کنند. بحث حتی در مورد پذیرش یا عدم پذیرش ولایت نیست - که شقاوت منکرین ولایت عیان تر از آن است که بحثی را طلب کند – بلکه همه مساله از آنجا شروع می شود که معتقدین به ولایت و گردن نهادگان به امر مولا چگونه نسبتی را با ولی برقرار می کنند. و این نسبت و نحوه برقراری آن آنقدر پرظرافت است و آنچنان بصیرتی را می طلبد که گاه بی توجهی به همان ظرافت ها " طلحه الخیری " که در امتحان دفاع از ولایت در میان هیاهوی مزورین سربلند بیرون آمده را به گردن کشی و عصیان در برابر ولی می کشاند و جانباز رکاب امیرالمومنین علیه السلام در صفین را به قاتل سیدالشهدا علیه السلام در کربلا مبدل می سازد.

باری چالش امروز جامعه ما دیگر چالش منکرین و مدافعین ولایت نیست – که دیری است تشت رسوائی منکرین ولایت از بام فرو افتاده است- چالش اصلی،امروز میان مدافعین ولایت  در برقراری نسبتی صحیح با ولی امر و اوامر او معنا می یابد.

امروز جنس مساله و مشکل ما بسیار پیچیده تر و متفاوت با همه دوره های گذشته است و این همان ویژگی منحصر به فرد حکومت ولائی است.

شاید بسیاری آسان ترین زمان برای تشخیص برقراری نسبتی صحیح با ولی را آن زمانی بیابند که رکن ولایت و شخص ولی از سوی منکرین مورد هجمه قرار گرفته است. تکلیف روشن است: سپر و محافظی برای حریم ولایت بودن و هجمه ها را به جان خریدن تا آنکه نیاید آن روزی که ولی خود به میدان دفاع از حریم ولایت بیاید و متحمل هزینه ای برای دفاع از آن شود.

اما از ما دور نیست سالیانی که در آن حریم ولایت از سوی منکرین به دوران رسیده مورد هجمه واقع می شد و این مدافعین ولایت بودند که از ترس آبرو و یا از دست دادن جایگاه اجتماعی خویش و فرار از تبدیل شدن به سوژه ای برای دستگاه تبلیغاتی منکرین، جائی امن تر از حریم ولایت را برای پناه گرفتن نمی یافتند.

آری امر منقلب شده بود و اینک این ولی بود که در هجمه منکرین مبدل به مامنی امن برای منکرین گردیده بود!

و درست در همان زمان که این مدافعین در پشت سپر ولایت سر در جیب اشارت نشینی فرو برده بودند چه اندک بودند دلباختگانی چون آیت الله مصباح که از هزینه کردن هیچ چیز حتی آبروی خود در دفاع از حریم ولایت دریغ نکردند.

گوئی این اخلاق در میان جماعت مدافعین ولایت – که اینک با استعانت از همین عنوان به آلاف و الوف رسیده بودند –جا افتاد که ما همواره در" پشت سر ولی" حرکت خواهیم کرد. غافل از آنکه ولی در برخی شئون جلودار می خواهد تا از حریم ولایت دفاع کند و در مراحلی خط شکنانی می خواهد که با فداکردن خویش راه را برای حرکت مولا هموار سازند و اگر این حرکت ترکشی درپی دارد آنها باشند که آن را به جان بخرند.

اما آنچه در این سالیان ازاین مدافعین دیدیم رفتاری متفاوت بود. این موالیان بودند که از هزینه کردن گریزان بوده و گوشه اشارت نشینی اختیار کرده بودند و این ولی بود که در کوچکترین امور هم باید خود به میدان می آمد .

اخلاق هزینه کردن ولی و استرزاق موالیان چنان نهادینه شد که موالیان حتی برای کوچکترین امور خویش هم به دنبال استفاده و بهتر آن است که بگوئیم" سوء استفاده" از اشارت های مولا باشند. گوئی در هر معرکه ای نه از آن روی اشارتی از مولا را خواهان بودند که آن راپیگیری کرده و عملی نمایند, بلکه همواره بدنبال اشارتی به" نفع خویش!" و فرار از بحث ومناقشه پیرامون هرموضوعی بودند که خدایی ناخواسته هزینه ای احتمالی را از جانب ایشان طلب می کند و باز هم این اشارت خواهی چیزی جز پنهان شدن در پشت بیان ولی نبود.

اخلاق ناشایستی که حتی در بازی های سیاسی این موالیان نیز راه یافت و در چند انتخابات اخیر تحت عنوان "حمایت رهبری از شخص یا جریانی خاص!"  به کرات شاهد آن بوده ایم.

امروز برای ولایت مدافعینی وجود دارند که نه تنها برای دفاع از ولایت حاضر به تقبل هیچ هزینه ای نیستند بلکه حاضرند برای دفاع از خویش و حریم خویش از شان ولی و جایگاه ولایت هم هزینه کنند  و این اخلاقی است که می رود تا طیف گسترده ای از مدافعین را گرفتار خویش کند.

ماجرای اختلاف اخیر مجلس و دولت بر سر یکی از مصوبات مجلس و حاشیه هایی که بسیاری پس از آن آفریدند شاید یکی از جدی ترین محمل ها برای نمایان شدن پیروان این نحوه تعامل با ولی در سالیان اخیر است.

صرف نظر از آنکه آیا این دست موضوعات از آن درجه از اهمیت بر خوردارند که در مورد آنها از رهبری نظر خواهی شود یا خیر, و همچنین این امر که به طورطبیعی رهبری در هر موضوعی دارای موضع و نظر می باشند جای این سوال باقی می ماند که آیا لازم است در هر موضوعی و از هر سنخ و جنسی از ایشان نظر خواهی شود؟ مثلا نظر ایشان در مورد "افزایش فشار برق در استان زنجان" چیست؟ به نظر می رسد استفاده ای که از سوی برخی مدافعین اشارت نشین نسبت به نظر رهبر انقلاب در این امر شد بیشتر از همان سنخ سوء استفاده هایی بود که پیشتر بدان اشاره رفت. ولایت مداری آنهم به نفع خویش.

به راستی با در پیش گرفتن منش کناره گیری از بیان موضع در موضوعاتی که ممکن است هزینه ای را به دنبال داشته باشد و بار کردن آن هزینه احتمالی بر رهبری به واسطه نظرخواهی از ایشان می توان امیدوار بود که در پرتگاه هایی که نیازمند به کار بستن ظرافت های جامعه ولایی است سربلند بیرون بیاییم؟ و آیا با اخلاق پنهان شدن پشت سر ولی می توان ولایت مدار باقی ماند؟

باری در نظام ولائی آنچه بیش و پیش از همه رقم زننده سعادت و شقاوت انسان هاست، نسبتی است که اهل ولایت با ولی برقرار می کنند



نویسنده : مجید بذرافکن » ساعت 12:21 صبح روز پنج شنبه 86 بهمن 11


باز هم یاد کنم از دوستی که مدتی است چراغ وبلاگش خاموش است ولی دوراندیشی ها و تحلیلهای عمیق
سیاسی اش را همیشه تحسین می کردم. رضا احمدی نویسنده وبلاگ بیداری و باز هم یاد کنم
از یکی از شاهکارهای تحلیل سیاسی اش: بوی توطئه از کاخ مرمر می آید.

هزم الاحزاب وحده
 آن پیر اگر بازیتان را میدید میگفت که شطرنج حرام است حرام
برای عده ای لازم است که خورشید را در میانه آسمان ببینند تا باور کنند روز با ستاره ای نورانی
رنگ می گیرد ولی برخی حتی همین را نمی توانند قبول کنند، مرحبا به اراده شان!

هشت سال از آن زمان گذشته است که علی اکبر رفسنجانی برای حمایت دوم خرداد در نمازجمعه تهران
سخنرانی داشت. سالها گذشته است که عده ای از دلسوزان و دغدغه مندان لیبرالیسم سیاسی
را بنایی مبتنی بر لیبرالیسم اقتصادی دانستند و خاتمی و هاشمی را دو روی یک سکه از
انحراف انقلاب می خواندند. خیلی ها و خیلی ها از دوستان با توجیهات مختلف سعی در توجیه
و سرپوش گذاشتن بر عملکرد غلط آقای رفسنجانی گذاشتند. انتخابات سوم تیر که همه دوم
خرداد و ضد انقلاب داخل و خارج از کشور کاندیدای خود را رفسنجانی معرفی کرد باز هم
دوستانی جمع شدند تا به بهانه درنغلتیدن هاشمی در دامان دوم خردادی ها دلسوزی مصلحت
بین و مصلحت تراش انقلاب را خوردند. ولی نکته این جا بود که آن چه خطر انقلاب را در
مقابل ریزش ها کم می کند مسامحه با خطای بزرگان نیست بلکه هوشیاری عوام و خواص اهل
حق را نیاز دارد. کوتاه آمدن در برابر اشتباهات، غفلتها و خدای نکرده خیانتها، بار
و محنتش بر دوش انقلاب اسلامی سنگینی خواهد کرد.

اما این روزها خبر می رسد. منزل آقای رفسنجانی جلسه است. جلسه ای با حضور آنانی که مورد
حمایت رسمی جورج بوش هستند. قصدم تحلیل جدیدی بر این معنا نوشتن نیز ولی یک بار در
همین نزدیکی در داخل کشور این انهدام احزاب در مقابل خواست خداوند را دیدیم و ان
شاالله دوباره خواهیم دید به شرط آنکه بصیرت خود را بر صبر و جهاد در راه عقیده
مان به کار بندیم.

دعای وحدت را دوباره می خوانیم تا خداوند به ما نیرو دهد و گامی دیگر در نزدیکی جامعه
مان به جامعه ای مهدوی و جامعه پاک و عاری از نفاق منتظر واقعی ظهور برداشته
باشیم.
َ
اَللهُ اَکبَر اَللهُ اَکبَر اَللهُ اَکبر

لا اِلهَ اِِلاَّ اِللهُ اِلهاً واحِداً و نَحنُ لَهُ مُسلِمونَ

لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ و لا نَعبُدُ اِلاَّ ایّاهُ مُخلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لوکَرِهَ المُشرکونَ

لا اِلهَ الاَّ اللهُ رَبُّنا و رَبُّ ابائِنَا الاَوَّلینَ

لا اِلهَ الاَّ اللهُ وَحدَهُ وَحدَهُ وَحدَهُ اَنجَزَ وَعدَهُ و نَصَرَ عَبدَهُ

وَ اَعَزَّ جُندَهُ وَ هَزَمَ الاَحزابَ وَحدَهُ

فَلَهُ اَلمُلکُ و لَهُ الحَمدُ

یُحیی و یُمیتُ و یُمیتُ و یُحیی وَ هُوَ حَیٌّ لا یَموُتُ

بِیَدِهِ الخَیرُ و هُوَ عَلی کُلِ شَیءٍ قَدیرٌ

*****

بزرگ است الله  بزرگ است الله  بزرگ است الله

معبودی جز الله نیست، معبود یگانه، و ما فقط در برابر او تسلیمیم

معبودی جز الله نیست، و نپرستیم جز او را، دینمان را برای او خالص می کنیم، اگرچه بت‌پرستان نخواهند

معبودی جز الله نیست، پروردگار ما و پروردگار پدران‌مان

معبودی جز الله نیست، یگانه، یکتا و بی‌همتا است، وعده‌اش را عملی ساخت و بنده‌اش را یاری کرد

سپاهش را نیرومند ساخت و همه‌ی گروه‌ها را به تنهایی شکست داد

پس برای اوست فرمانروایی و ستایش مختص اوست

زنده کند و بمیراند و بمیراند و زنده کند و اوست زنده‌ای که نمی‌میرد

خیر بدست اوست و اوست که بر هر کاری تواناست



نوشته مرتبط: پیش به سوی قدرت بی خیال تاریخ

نویسنده : مجید بذرافکن » ساعت 12:47 صبح روز دوشنبه 86 بهمن 8



آقای توکلی عجله می کنید!


رئیس مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی هشتم در نامه ای نسبت به عناوینی در سیاست خارجی دولت نهم اظهار نظر کرده و ایراداتی را بر شمرده اند. هر چند در نطق پیش از دستور امروز خود نامه خود را سبب خیری دانسته اند که برخی حقایق روشن شود!!! +

خلاصه نامه این است که احمدی نژاد نباید زیاد دچار شعف و خوشحالی شود. نکته دوم این است که جمله تحریف شده احمدی نژاد جمله غلطی است. نکته سوم این است که شرکت در اجلاس سران کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس زیر سوال بردن عزت اسلامی ایران است.

ایشان یک روز بعد از انتشار نامه در مجلس نیز اظهاراتی را ایراد کرده اند برای توضیحات بیشتر!
اظهارت آقای توکلی از چند جهت تعجب برانگیز و ابهام ساز بود:

1-نگرانی آقای توکلی نسبت به عزت اسلامی جمهوری اسلامی ایران و تذکر ایشان در عدم اعتماد به نهادهای بین المللی و اعلامیه های دول غربی در دو سال هم زمانی ایشان و دولت آقای خاتمی و تیم هسته ای سابق نوشته ای و سخنی از ایشان را در پی نداشت. دیگر از ذکر عملکرد خفت زای سیاست خارجی تنش زدایی ذکری به میان نمی آوریم.

2- باز هم همان نگرانی های فوق الذکر اگر چه صحیح اند ولی از باب هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. لازم به یادآوری نیست که دیپلماسی سیاست خارجی دولت نهم از ابتدای امر مبنای خود را بر عدم اعتماد به حسن نیت دول غربی و سازمانهای بین المللی قرار داد و فقط به ظرفیت و توانایی مردم و قدرت استقامت و توکل بر خدا تکیه داشت. حال تکرار این سخنان از برای چیست؟!!

3- آقای توکلی خبرگزاری مهر جمله را برداشت، چرا دقت نمی کنید!

آنچه که باید در تحلیل این اشتباهات فاحش و توضیح واضحات جناب آقای توکلی گفت این است که ایشان یا عجله کرده اند و یا دچار اختلال تحلیل شده اند.

اختلال تحلیل از آن جایی که همه تذکرات و نگرانی های حمله آمریکا به ایران بعد از وقایع «مذکور در نامه» به باد هوا رفت. ثانیا عجله ای ناشی از برخی موفقیت ها بدون استفاده از راهکارهای پیشنهادی دوستان خیرخواه.


این یادداشت به بیانی دیگر در سایت مرکز اسناد درج شده است.+



نویسنده : مجید بذرافکن » ساعت 9:15 عصر روز دوشنبه 86 دی 10


 

آخر ماجرای موسویان چیست؟

در فاصله کوتاهی از یک نیم روز در دو کنفرانس خبری برگی مهم از تاریخ انقلاب اسلامی ورق می خورد.

الهام سخنگوی قوه مجریه خواستار دادگاه علنی متهمین پرونده جاسوسی است.+

ساعتی بعد جمشیدی سخنگوی قوه قضاییه اعلام می دارد: موسویان از دو اتهام جاسوسی و نگه داری اسناد محرمانه تبرئه شده است.+ +

از یک سال قبل بود که دکتر احمدی نژاد و وزیر اطلاعات بحثی را مبنی بر کارشکنی برخی افراد تیم مذاکره کننده هسته ای مطرح کرد: یکسری افراد مواضع و مسائل داخلی را به خارج منتقل می کنند. عده ای تلاش دارند تا با همکاری غرب ایران را در مسئله هسته ای به شکست بکشانند ...+

فرد مورد نظر دستگیر می شود و بعد از مدتی با قرار 200 تومانی!!! آزاد می شود.

وزیر اطلاعات ضابط قضایی قوه قضاییه اعلام می کند : به نظر ما این فرد مجرم است.+

این بود خلاصه ای از آنچه در قسمتهای قبلی دیدید...

اما در مجموع تا الان چه شد چه نشد بالاخره چه اتفاقی افتاد؟

یک سوال مهم این است که آیا این تنش و اختلاف در سطح سران قوای مملکت در مسئله مهمی به نام خیانت به کشور به نتیجه ای انجامید؟ آیا دکتر احمدی نژاد شکست خورد؟ آیا هاشمی رفسنجانی باز هم قدرت رایزنی و مصلحت سازی خود را به رخ کشید؟ آیا هاشمی شاهرودی در این وسط توانسته است استقلال خود را حفظ کند؟

 

سالهایی قبل از 84 خیلی تلاش می شد تا نشان دهیم این خط موسوم به انقلاب یا خودی ها و یا با عنوان جدید اصول گرایان خود نیز به فرقه هایی تقسیم می شوند. گروههایی که دوری و نزدیکی آنها به خط اسلام اصیل(ناب) تفاوت دارد. ولی به سرانجام خاصی نمی رسید ولی رسید روزی که «هنگامه امتحان فراهم شد» و در دو هفته توان فرسا معلوم شد که همه هم همه جانبه با همه انقلاب نیستند برخی انقلاب را برای خود می خواهند و می خوانند.

چنان صحنه آشکار و روشن شد که جز نابینایان و برخی کم بینایان نبودند کسانی که مرزها را نشناسند ولو اینکه دیگری را حق ندانند.

بصیرت مهمترین ثمره سوم تیر 84 بصیرت افزایی و تمییز افراد و اندیشه ها از یکدیگر بود. بصیرتی که منجر به عمل شد بصیرتی که انتخاب مبنی بر آن بازگشتی را به آرمانها و شعارهای انقلاب به عمل آورد. بازگشتی که سالهای سال توسط رهبر تحت عنوان گفتمان عدالت مطرح می شد تبدیل به معیار و میزان و ملاک و مبنای عمل و ارزیابی همگان شد.

 

آنچه امروز در مسئله حسین موسویان و یا جاسوسی هسته ای به وجود آمد نیز بالاترین ومهمترین ثمره اش بصیرت است. و چه از بصیرت عزیزتر و عظیم تر که مقدمه هر حرکتی آگاهی است و آگاهی هر چقدر صحیح تر و تمیز تر عملی مخلصانه تر و دقیق تر .

 

پوسیده بود سن زده بود مریض بود کِرم خورده بود ولی انکار می شد یعنی دایره مصلحت سازی چنان وسیع شده بود که همه باور کرده بودند که باید وضع موجود را انکار کرد. ولی بصیرت و چراغ روشن حقیقت فرصت تحول در راستای وضعیت پوسیده، سن زده و مریض و کرم خورده اجرایی کشور را بوجود آورد. برای همه از رئیس جمهور مملکت تا کارمند بانک و مستخدم مدرسه، خواستی عمومی و همه جانبه در راستای تخریب و به سازی و تأسیس روش ها و منش ها و اندیشه ها.

 

بر هیچ یک از آگاهان پوشیده نبود که همان روضه و مصیبت قوه مجریه در دستگاه قضا نیز خواندنی است ولی یا انکار می شد و یا توجیه می شد و یا پوشانده می شد. دوباره باید تذکر داد مریض آن روزی به سوی طبیب حرکت خواهد کرد که مطمئن باشد با نشستن دردی از او درمان نمی شود. از رئیس قوه گرفته تا کارکنان و قاضیان و غیره امیدشان این بود که به آهستگی روند اصلاحی را پیش برند ولی....

مناطق ممنوعه ای که از پرده برون افتادند

دانشگاه هاوایی، پرونده المکاسب، سلطان شکر، شکایت از رئیس قوه تا فرار شهرام جزایری و احضار دانشجویان معترض به ساخت برجهای آقا زاده و بالاخره تبرئه موسویان یک یک پرده هایی بودندکه بالا رفتند و عیان کردند آن چه باید عیان می شد: حاشیه امنیتی دم کلفتها از مسائل فرهنگی گرفته تا مسائل امنیتی و بد بختی و سیاه روزی خرده مجرمان از مواد مخدر گرفته تا اراذل و اوباش کوچه و خیابان.

امروز خوشحالی و سرمستی دشمنان انقلاب را در داخل و خارج را خواهیم دید، امروز مصلحت سازی ها و توجیه سرایی های عقب ماندگان را خواهیم دید. ولی امروز واویلاتای دلسوزان انقلاب را  از افتضاحی که در این بخش از نظام وجود دارد نیز می بینم.

حاشیه امنیتی و باند بازی و شخص محوری حتی در مهمترن مسئله امنیت کشور.

امروز لزوم یک تحول اساسی برای بازگشت به گفتمان عدالت به چشم می خورد. تحولی که از شاکی و وکیل و قاضی و بازپرس و رسانه و همه ارکان و ابعاد جامعه در بعد قضا منتظرش بوده اند.

بصیرت، چراغ بصیرت را باید در دست گیریم و اصلاح کنیم اصلاحی که سالهاست با اما و اگرها به تعویق افتاده است.


 بازی وبلاگی ـ باید گفت جنبش و نهضت وبلاگی ـ به راه خواهد افتاد و لینکها را باید داد و دستها را به هم :

مجسمه قهرمان ملی در برابر تاسیسات نطنز ساخته می شود!(لبیک یا حسین)

عکسهای تجمع دانشجویان در برابر قوه قضاییه (دفترچه آبی)

ناله پروین اعتصامی از دست قاضی های بی تقوا

برد دزدی را سوی قاضی، عسس(عالم و آدم)

مجرم هسته‌ای را تبرئیداندند (ریپورتر)

آخرین شاهکار(مجاهد مسلمان)

تعلیق عدالت(خمینیسم)

متهم درشت(وب نگاشت)

چه کسی بیش از همه از تبرئه ی "جاسوس" خوشحال می شود؟(کافه اندیشه)

شاگرد دیروز "آیت الله صدر"، صاحبخانه ی امروز "ویرانه ی بزرگ(خاکریزیسم)

در مقابل تبرئه موسویان، تکلیف پیر جماران را چه کنیم؟(خبرنگارمسلمان)

مگر اتفاق عجیبی افتاده که انقدر شلوغش می کنید ؟!!(توهمات)



مطالب مرتبط در این وبلاگ:

...به مسئولین گوشزد کرده‌ام. (برای پرونده هشت شهریور 60)

آقای روحانی چه کسی زبان شما را بسته است؟

جاسوس بودن یا خائن بودن مسئله این است!

هشدار های رئیس جمهور را جدی بگیرید!

انقلاب باید فرزندان خود را بخورد!

 



نویسنده : مجید بذرافکن » ساعت 9:15 عصر روز دوشنبه 86 دی 10


به بهانه اولین ثمره حضور جلیلی  دبیر شورای امنیت ملی

 عکس نویسنده محترم  (مهدی فاطمی) که بدون اجازه ایشان توسط مدیر وبلاگ منتشر می شود

1-درباره استقامت:

اینکه گفته اند: "شما استقامت کنید، نصرت الهی خواهد آمد" تنها یک اصل اخلاقی نیست، گزارشی از واقعیت است. می تواند یک اصل دیپلماسی باشد. دوگانه "واقعیت – آرمان" را همیشه نباید پذیرفت و استقامت از آن معانی می باشد که پل بین دو مفهوم واقعیت و آرمان است. اینکه باید نصرت الهی را در حد یک "بازیگر موثر" پذیرفت، خودش یک "واقعیت آرمان ساز" است.


2-درباره دبیر مستعفی:

چرا باید لاریجانی دو سال و اندی از این کنفرانس  مطبوعاتی به آن جلسه و از مذاکره به مصاحبه می رفت و آخرش هم البرادعی وقتی به زبان می آمد که جلیلی دبیر شده است؟ حیف نبود؟ اصلا چرا رفت؟ و پوتین در گوش ما چه خواند که پس از او، یکی از بسته پیشنهادی هسته ای سخن گفت، دیگری گفت بسته ای در کار نبوده و آن یکی آمد گفت شرایط کشور آنقدر بحرانی است که دست از پا خطا کنیم، گزینه نظامی از روی میز به وسط میدان می آید؟ او اصولگرای دیپلمات و زیرکی است؛ خیلی کار بلدتر از دیپلماتهای کار کشته. 2 سال با احمدی نژاد کار کرد و خوب با هم جلو آمدند. اما چه کم بود و چرا بعد از سفر پوتین در جلسه شورای امنیت ملی از توقف کار هسته ای سخن به میان آورد؟

3-درباره شرایط بحرانی:

اما سخن از استقامت برای زمانی است که واقعیت خارجی، یکسره علیه ما باشد نه وقتی که عمده ماجرا جنگ رسانه ای و روانی باشد؛ گاهی با پیغام های دیپلماتیک، بعضی وقت ها هم با تیتر یک روزنامه ها و خبر اول شبکه ها.

حوزه هدف جنگ روانی فقط مردم نیستند. پیش از آن، دودستگی در حاکمیت مد نظر است. یعنی همین که کسی یا کسانی به نام اعتدال و عقلانیت و تدبیر، از شرایط بحرانی سخن بگویند و ساز توقف کوک کنند.

این آهنگ برای دو گروه کارساز است: یکی آنکه لباس میانه روی به تن کرده و طرف اش را یک آرمانخواه تندرو نشان می دهد که هر روز ضایعه ای به بار می آورد و باید کنترل شود. و دومی آنکه خودش این بازی را طراحی کرده، یعنی همان سیاستگذار جنگ روانی که از این دعوا – با هر نتیجه ای – منتفع می شود.

باید دانست که "پذیرش روانی جنگ روانی" بیش از خود آن موثر خواهد افتاد و "برهم زدن آرامش روانی مردم" کلید فهم فضای ژورنالیستی داخلی و پروپاگاندای ماهوراه است.

پس ما داریم قربانی همان پلتیکی می شویم که حاکمیت شوروی را در جنگ سرد به زانو درآورد؛استراتژی "لبه پرتگاه جنگ". آمریکایی ها هول از جنگی قریب الوقوع را با تبلیغات برای سران شوروی جا انداختند و کار به دودستگی انجامید و حال آنکه می دانستند آتش جنگ، اول دامن خودشان را خواهد گرفت.

بنابراین بیشتر از آنکه باید به گزارش البرادعی دل خوش ساخت، می بایست از سیگنال های ناهمخوان داخلی نگران بود. پس از گزارش البرادعی، درباره اظهارنظرها جور دیگری باید قضاوت کرد. از این پس حساب کسانی که صادقانه و دلسوزانه یا ساده لوحانه اظهار نگرانی می کردند، از آنانکه می خواهند به هر دلیلی سیاست کلی نظام را متوقف کنند جدا خواهد بود.

مهدی فاطمی



نویسنده : مجید بذرافکن » ساعت 9:15 عصر روز دوشنبه 86 دی 10


            

 

                نماز جمعه هم ممکن است نماز جمعه بشود!

 

نماز جمعه منبر اخلاق و وعظ هست ولی صرفا منبر نیست!

 

 

نمازجمعه هم آیش سیاسی مسلیمن است اما صرفاً هم آیش نیست!

 

نمازجمعه تذکر رعایت اخلاق سیاسی به مردم و البته بزرگان و مسئولان و حتی محل مناسبی برای توبیخ آنهاست که :«یا عباد الله اوصیکم بتقوی الله ...»!

 

نمازجمعه تذکر حیات سیاسی به دیندارانی است که اتفاقا ً برخی شان اهل دغدغه و دردمندی اند و برخی شان اهل مصلحت گرایی و فراخ اندیشی!

 

 

بارها گفته ایم نماز جمعه تریبون آزاد و مستقلی است که اگر خطبای آن بخواهند می توانند امواج جریانهای کند و تند را از میان واقعیات رو به قهقرا به واقعیات آرمانی دست یافتنی سوق دهند.

 

فراموش نکنیم که نمازجمعه اگر بخواهد و یا بهتر بگویم برایش نوشته اند که :

 

 خط مقدم آگاهی بخشی سیاسی اجتماعی ،

 و  بزرگترین سنگر امر به معروف و نهی از منکر مردم و حاکمان

و رسانه ای برای  پی گیری و پافشاری بر حکومت داری بر محور حق و عدالت می باشد.

 

به هر حال بدبختانه داشتیم به تریبون نمازجمعه با کارکردی کم رنگ،  رسمی و دیکته شده خو می گرفتیم که با سخنان خطیب جمعه گذشته،  خوشبختانه این تصوراتمان دود هوا شد و باز هم امیدوار شدیم که هنوز این رسانه قابل اتکا و سرمایه گذاری هست!

 

مخلص کلام اینکه نماز جمعه جای این حرفهاست:

 آیت الله سیداحمد خاتمی امام جمعه موقت تهران

 

وی با تأکید بر اینکه بنده به این باورم که وضعیت کشور ما حساس است ولی بحرانی نیست، گفت: دنیای استکبار تحمل یک نظام دینی را در منطقه ندارد و من مطمئن هستم که وقتی این مسئله انرژی هسته‌ای حل شود آنها یک بهانه دیگر می‌آورند.

عضو مجلس خبرگان رهبری ادامه داد: اگر جایی بحران هست آنجا آمریکا است و آنها در باتلاق عراق گیر افتاده‌اند و نمی‌دانند چه بکنند و غم سنگین شکست در جنگ 33 روزه هنوز در جان آنهاست. 

 خطیب موقت نماز جمعه تهران بیان داشت: من یقین دارم که برخی از این اظهارنظرها کاملاً دلسوزانه، خیرخواهانه و از سوی کسانی است که امتحان داده‌اند که عاشق کشور و ملت هستند، ولی برخی اظهانظرها باندی و جناحی است چرا که طوری اظهارنظر می‌کنند که فردا کشور در معرض حمله است و جماعتی که سرکار هستند بحران‌زا هستند و بیاید به ما رأی بدهید که ما بحران‌زدایی می‌کنیم.

خاتمی اظهار داشت: از اول پیروزی انقلاب اختلاف سلیقه در نحوه اداره کشور بوده است و اصل اختلاف سلیقه به شرط اینکه در چارچوب نظام باشد مشکلی نیست.
گاه اختلاف به تریبون کشیده می‌شود و قطعاً این به مصلحت نیست و مردم رنجیده می‌شوند و سبب شادی دشمنان می‌شود.

 



نویسنده : مجید بذرافکن » ساعت 9:15 عصر روز دوشنبه 86 دی 10

<      1   2   3      >