سفارش تبلیغ
صبا ویژن


سیاسی - تاملات


درباره نویسنده
سیاسی - تاملات
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
تاریخی
تحلیلی
بین الملل
سیاسی
زمستان 1386


لینکهای روزانه
+سارا به سین سفره مان ایمان ندارد [172]
+گزارش تصویری از 14اسفند59:درگیری دانشگاه تهران [171]
+آقای روحانی کدام سیاست خارجی خوب است؟ [99]
+قصیده انتخابیه! [144]
+شعری ناب در تمنای لطف علی امیرالمؤمنین(ع) [101]
+گزارش تصویری تشییع عماد مغنیه [166]
+متن کامل سخنرانی سیدحسن نصرالله در تشییع مغنیه [147]
+شور عنقا،شعری از علیرضا قزوه [140]
+مقایسه 175 کشور جهان از لحاظ وضعیت نظام وظیفه [197]
+آیا «دوم خردادی» ها ایرانی اند؟! [137]
+آیا او وارث خمینی (رحمة الله علیه) است ؟ [157]
+متن کامل سخنان احمدی ن‍ژاد در 22بهمن [123]
+اطلاعیه ستاد حمایت از هنرمندان فاخر حاضر در صحنه [118]
+پاسخ به یک شبهه درباره خالداسلامبولی [138]
+پیش بینی انقلاب توسط استاد آمام خمینی(ره) [128]
[آرشیو(35)]


لینک دوستان

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
سیاسی - تاملات


لوگوی دوستان


وبلاگ فارسی

آمار بازدید
بازدید کل :83254
بازدید امروز : 0
 RSS 

ساحت رسانه‌ای کشور روزانه آماج پروژه‌هایی است که از سوی صاحبان رسانه‌ها و جریانهای سیاسی متبوع در نوردیده می‌شود.

 آنچه برای تأثیرگذاری یک رسانه اهمیت دارد درک حساسیت‌ها و اولویتها و نگرانی‌های مخاطبان و مردمانی است که ذهن و فکر آنها باید با پیام ارسالی ارتباط برقرار کند . در غیر این صورت رسانه معنی خود را از دست خواهد داد.

 رسانه‌های مکتوب کشور به لحاظ تعداد و به لحاظ کیفیت حرفه‌ای به دلایل قابل ذکر در قبضه و سلطه گروههای دوم خردادی است . قریب به بیست روزنامه و نشریه در دوران هشت ساله ریاست جمهوری آقای خاتمی، با برخورداری از امکانات مالی و تجربیات رسانه‌ای گسترده، به جوسازی و موج‌آفرینی رسانه‌ای مشغول بودند و امروز نیز همین روند با همان شدت ادامه یافته است.

 حجم و تمرکز پوشش خبری مطبوعات یک کشور همیشه می تواند نشان دهنده و بیان کننده بخشی از حساسیتهای یک ملت و جامعه باشد .

 رسانه‌های دیجیتال سیاسی – مطبوعاتی ، در جریان دوم خرداد - به رغم سابقه رسانه‌ای مکتوب - چندان رونق و گرمایی ندارد . در مقابل منابع و خبرگزاریهای نیروهای موسوم به اصول‌گرا در فقدان رسانه های مکتوب کافی عمدتا به صورت انفعالی در واکنش به موج‌سازی رسانه‌های مکتوب دوم خرداد فعال هستند.

 خبر سیما و رسانه ملی نیز بالتبع به عنوان فراگیرترین رسانه در سطح کشور، آخرین حلقه موج‌سازی رسانه‌ای دوم خردادی‌ها قرار می‌گیرد . البته این تأثیرپذیری را باید مسبوق به سالهای اخیری دانست که معاونت سیما سیاستهای جدیدی را در پیش گرفته است .

 تبلیغ و به رخ کشیدن مسکن ، افزایش قیمتها ، اجماع جهانی علیه ایران و ... مسائلی بودند که با هدف ضربه زدن به دولت ، هر از چندگاهی سوژه رسانه ها می شد. اما در هفته های گذشته ، موج جدیدی دستمایه حمله به دولت قرار گرفت که از نظر موضوع ، حجم کار و نتایج قابل توجه است.

 یک هفته بمباران خبری و رسانه ای سنگین در دفاع از سید حسن خمینی در برابر یک حمله ناشیانه و کور یک سایت بی‌ بازدید، حتی توانست یک خطبه نماز جمعه تهران را نیز به خود اختصاص دهد. در آخر نیز با پیدا شدن یک شهید در این راه به قله تحریک احساسات و موج‌آفرینی خود رسید.

 آنچه که در این جریان قابل توجه است اصرار و تأکید و یقه‌درانی روزنامه‌ها و شخصیت‌ها و سایتهایی بود که خود را وارثان حقیقی نام و راه امام (قدس الله نفسه الذکیه) اعلام نمودند . ادعای این افراد این بود که خط‌ کشی میان افراد جامعه و طرح خودی و غیرخودی و قضاوت در مورد شخصیتها و وقایع سیاسی باید با معیار قرب و بعد به ارزشهای امام و انقلاب مورد سنجش قرار گیرد. آنچه که باید در این زمینه گوشزد کرد ، توجه به نقطه حساسیتی است که این هجمه رسانه‌ای بر آن تأکید نمود .

 محتوای محکومیتها و اعتراضها یک چیز بود : چرا به امام و راه او توهین شده است ؟

ناله‌ها و وااسفاها از یک چیز بود : چرا خط امام و نزدیکان امام غریب شده‌اند ؟

 آنچه که باید در ورای نادرستی و یا درستی مدعای رسانه‌های دوم خردادی و بازتابها و پاسخ‌های بعدی این چالش رسانه‌ای دید ، پیروزی عمیق گفتمان سیاسی احمدی‌نژادی در کشور است .

هنوز خاطره این جملات از ذهن مردم زدوده نشده است : "برای جلوگیری از خشونت و خفقان به هاشمی رأی دهید ! دوباره می‌سازمت وطن .... رفراندوم ... هوای پاک و ..." و سایر شعارهایی که در انتخابات ریاست جمهوری از سوی گروهها وکاندیداهای مختلف مورد استفاده قرار گرفت.

 در میان شعارهایی که به مردم وعده رفاه درحد ژاپن و یا برقراری دموکراسی در حد آمریکا میدادند، تنها یک شعار و یک نگاه توانست نظرها را جلب کند : «بازگشت به اندیشه‌های امام و انقلاب و مقام معظم رهبری» چیزی که شانزده سال ابتدا به صورت تدریجی و بعد به صورت آشکار و بی‌پرده انکار می‌شد .

در آخر به نظر می‌آید بیت محترم و معظم امام خمینی در این جریان «حساسیت رسانه‌ای به نام امام» را باید مدیون جامعه ای باشد که هنوز بعد از گذشت دو دهه از فوت امام، آرمانهای بنیادین انقلاب را به رهبری آیت‌الله خامنه‌ای و ریاست جمهوری دکتر احمدی‌نژاد زنده نگاه داشته است.

 بازی گردانان رسانه ای و جنگ روانی پشت پرده این جریان سعی داشتند با جدا نشان دادن احمدی‌نژاد و دولت مکتبی از خط امام ، و در مقابل چسباندن و رفو کردن شکاف منافقانه میان خود و مردم ، از تنور داغ انتخابات مجلس هشتم نانی برای خود فراهم نمایند. و شاید فراتر از آن در خیال باطل پر رنگ کردن نام حضرت امام(ره) برای کم رنگ کردن رسم حضرتش باشد.

 اما آنچه به رغم خواسته دامن زنندگان به این جریان اتفاق افتاد ، تقویت «گفتمان حقیقی و اصیل انقلاب خمینی» بود. هر چند دامن زنندگان به این فتنه مقصودی دیگر را پی گرفته بودند .



نویسنده : مجید بذرافکن » ساعت 10:43 صبح روز یکشنبه 86 اسفند 5


بسم الله الرحمن الرحیم
حل بیکاری جوانان، رسیدگی به مناطق محروم، تهیه، وام اشتغال، جدیدا تعطیلی نمادهای بدعت و دیگری از این دست شعارها در انتخابات نمایندگی مجلس در شهرها تکرار می شود. کاندیداهای نمایندگی با سوابق و انگیزه های مختلف ردیف می شوند. یکی از مسئولین اسبق شهری و سابق کشوری، دیگری جوانی جویای نام، دیگری همشیره ای وجیه المنظر و دیگری بزرگی و شناختی از سران ایل و در آخر معلمی ساده و یا سرداری مستعفی و اضافه کن از این دست افراد مختلفی چون بقال عمده فروشی که احساس تکلیف کرده اند. تکلیف الهی تکلیف شهری و برخی تکلیف شخصی...
بالتبع هرچقدر شهرها بزرگتر و به لحاظ سیاسی در سطح بالاتری از شناخت و فرهنگ باشند حواشی بانمک انتخاباتی در آنها کمتر می شود و عناصر تازه به دوران رسیده با کارچاق کنی و جدول کشی خیابانی کمتر فرصت نشو و نما و قاب دزدی ذهن و فکر مردم مستضعف و متوسط جامعه – یعنی عمده مردمی که پای صندوق های رأی حاضر می شوند- را خواهند داشت.
اما آنچه که مسئله و دغدغه و سؤال اصلی ماست این است که من و تو یعنی ما نیروهایی که عنوان و برچسب حزب اللهی و مسجدی و انقلابی را مفتخر هستیم از کدام روزنه و دیدگاه وارد این معرکه سیاسی اجتماعی می شویم. صفحه سینی دوره گردی که درآن شعارهای مختلفی ریخته و یکی را که از همه زیباتر است را برخواهیم داشت؟ هرکدام از نمایندگان احتمال رای آوردن بیشتری دارند.... خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو! سعی کنیم به کسی رای دهیم که برای شهر امکانات بیشتری فراهم می آورد و پارک و اسباب بازی و گازرسانی و جدول کشی بیشتری را برای شهر هدیه می آورد!
شاید همه اینها و شاید هیچ یک از اینها، شیعیان در طول تاریخ سیاسی خود از صدر اسلام تاکنون با بهره گیری از توحید ناب خود حول محور ولایت چرخیده اند و در همه زمانها حوادث واقعه ای خویش را با رهنمود گرفتن از علم هدایت گر زمان خویش جسته اند.
«شاخص این است که شعارهاى انقلاب بایستى به وسیله‏ى مسئولین و منتخبین ما روز به روز زنده‏تر شود. این شاخص است. ربطى به جناح‏بندیها ندارد، ربطى به اسمها ندارد. علاج دردهاى این ملت و وسیله‏ى رسیدن به آرمانهاى این ملت، شعارهاى انقلاب است؛ اینها باید حفظ شود. آن کسانى که با این شعارها به معناى حقیقى کلمه مخالفند، دشمنِ این شعارهایند؛ اینها نباید در مراکز تصمیم‏گیرى واقع بشوند. بین ملتند، باشند.....
البته باید هوشیارى بخرج داد؛ باید هوشیارى بخرج داد. از دوروها و دورنگها و ظاهر باطن مختلفها بایستى ترسید. خیلى اوقات، در طول تاریخ، اسلام از این دورنگیها، یکى نبودن ظاهر و باطن اشخاص، ضربه خورده است. حالا روایت هم در این زمینه زیاد هست. این را باید مواظبت کرد.» بخشی از بیانات مقام معظم رهبری پیرامون نماینده اصلح 29/11/86
البته تبعا سخنان رهبری سخنانی کلی و معیارهای عمومی است که باید در هر منطقه و شهری بسته به نیاز همان جا ترجمه شده باشد.
دزفول از شهرهای باسابقه در ایران اسلامی و انقلابی سالهاست با ایفای نقشی برجسته از سوی مردم و فرزندانش در کشور شناخته شده است. ولی شهر دزفول متأسفانه به جایگاه و نقطه شایسته ای که در شأن آن بوده است نرسیده است. راه حل چیست؟
حرفهای دیگر درگوشی نیست! علنی گفته می شود. برای امکانات بیشتر باید درتهران برش داشته باشد. قدرت جذب سرمایه های سرمایه داران را چه کسی دارد. اگر مثل نماینده فلان شهر همسایه باشد کاری می کند. به غیر همشهری رای نمی دهیم. به کسی رای دهیم که برای مسئله بدعت در شهرستان کاری کند و امثال این سخنان در میان دوستان و اقوام و مساجد و محافل بسیار گفته می شود.... اما علاج دردهای این ملت پایبندی به شعارهای انقلاب است!
ساده زیستی یک معیار، نداشتن حب مقام یک معیار، ایمان به وعده های خداوند و تلاش شبانه روزی بدون استفاده از روشهای غیر اسلامی و غیرمنصفانه یک معیار، عدالت و اخوت و تواضع با برادران و مردم یک معیار، معیارهای اسلام انقلابی یک بار در ذهن خود مرور کنیم و انتخاب کنیم. نباید فراموش کنیم عمل به تکلیف مهم است و آن انتخاب فردی است که عامل به این معیارهاست! تبعاً انتخاب یک فرد اصلح به صورت جمعی نیازمند یکسری ملاحظات و لطایف سیاسی است اما اگر این مصلحت اندیشی ها باعث فراموشی اولویت ها و معیار ها شود، چاقویی است که دسته خود را بریده است.



نویسنده : مجید بذرافکن » ساعت 11:44 عصر روز شنبه 86 اسفند 4


 ما جنگ خود را فراتر از مرزها آغاز می کنیم

 

مبارزه وقتال شیوه قدیم ماست و شهادت کرامت خداوند برما

 

به نقل از شبکه المنار:

... واذ اشار سماحته الى ان اغتیال الشهید مغنیة کان خارج الارض اللبنانیة توجه للصهاینة بالقول لقد اجتزتم الحدود مضیفا  امام هذا القتل فی الزمان والمکان و الاسلوب ان کنتم تریدون هذا النوع من الحرب المفتوحة فلیسمع العالم کله، فلتکن الحرب المفتوحة.  واکد اننا نملک حقا مقدسا بالدفاع عن النفس وکل ما یحمی قادتنا واخوتنا سنقوم به ان شاء الله

 

به نقل از نیویورک تایمز:

 “Today Hezbollah and the Islamic Resistance are ready to confront any possible Israeli aggression on Lebanon,” he said. “You killed Imad outside the battleground. Our battle was inside the Lebanese territory. You crossed the borders. Zionists, if you wanted open war, let it be an open war anywhere.”

 

بسیار اتفاق افتاده است که مهمترین و اصلی ترین بخش سخنان مقام معظم رهبری و امام خمینی و دیگر بزرگان در رسانه ها حذف می شود. قصدم باز کردن مسئله تحریف و جنایت رسانه های خودی در حق تاکیدات رهبران و بزرگان اسلام و  انقلاب نیست. فقط احتمال می دهم این مسئله نیز در سخنرانی مهم سیدحسن نصر الله نیز رخ دهد. چرا که جهان رسانه ای ما جهان رسانه ای است که رسانه های دشمن به ما تحمیل کرده اند: اسلام جنگ طلب است. پس ما باید نشان دهیم جنگ طلب نیستیم و همه آثار مبتنی بر این سخن را انکار کنیم.

لذا فکر تکنم هیچ رسانه ای در ایران این جمله استراتژیک و کاربردی را برجسته سازد. ولی من این جمله مهم را به عنوان اصلی ترین سخن سید حسن نصرالله انتخاب کردم  و ترجمه ناقص این دو جمله کوتاه را به نیت تبرک و شرکت در فیض شهادت عماد مغنیه سردار رشید اسلام برای خود ذخیره آخرت می کنم:

ای صهیونیست ها اکنون که خارج از مرزهای ما را هدف قرار داده اید، و ما را در این زمان و مکان شیوه جدیدی جنگ فراگیر و فراملی مواجه کرده اید، همه دنیا گوش کنند که ما نیز جنگی فراگیر و فرامرزی را آغاز می کنیم. ما این حق مقدس را برای دفاع از خود و دفاع از هر کسی که از ما و برادران حمایت می کند.

 



نویسنده : مجید بذرافکن » ساعت 1:19 صبح روز جمعه 86 بهمن 26


تقدیم به شهدایی که جانشان را زیر پای یارانشان نثار کردند

 

وقتی به ساختمان زیبا و بلند و چند طبقه ای نگاه می کنند، در رثای بزرگی و هیبت و شکل بنا زیاد صحبت می کنند از تعداد زیادی که در آن سکنی گزاحمدی نژاد برای باز کردن راه آمده است یده اند از قدرت آن در برابر زلزله و حوادث و امکانات رفاهی و تفریحی آن نیز صحبت به میان می آورند سرآخر لطفی کرده و از زحمتی که برای این کار کشیده شده است حرفی به میان می آید؛ بعضی ها اینجوری هستند. این بعضی ها مهمترین نکته را به یاد نمی آورند و یا اصلا چیزی از آن نشنیده اند. یاد معمار و نقشه کشی که برای تأسیس این عمارت خیالها کشیده است و نقش ها و خطها بر صفحه کاغذ آورده است. چشمهای خویش را بربسته است و برای سالهایی که شاید او آنها را نبیند و خشتهایی که او آنها را لمس نمی کند نقشه می کشد و آرزوها می آفریند.


هر نظام  سیاسی و فرهنگی و اجتماعی روزی آرزو و خیال و شعاری بوده است که در کتابها و سخنرانی ها از آن یاد شده است و در میان اختلاط و گفتگوی اندیشمندان خشتهای خیالی اش در کنار هم قرار گرفته است. ابونصر فارابی وقتی مدینه فاضله اش را می نویسد امام خمینی زمانی که حکومت اسلامی اش را تدریس می کند آرزو می کند و برای آینده ای نیامده ایده های خویش را بیان می کند برای روزگاری که عده ای بیایند و این آرزوها را برآورده کنند. چه اینکه وقتی خواسته ای در میان یک اجتماع و جمعیتی منتشر شود بالاخره روزگاری وضع موجود به وضع خواسته شده تغییر خواهد کرد. همان اتفاقی که در جریان انقلاب اسلامی به شیوه امام خمینی ره افتاد. از سال 41 شروع کردند به شعار دادن و شعار دادن و شعاردادن. هر کس نزد او رفت و ادعای حمله مسلحانه و غیره کرد جز یک چیز نشنید مردم را روشن کنید به مردم آگاهی بدهید، شعار بدهید. شعاری مبتنی بر یک شعوری از اسلام ناب محمدی(ص). این شعارها روزی از دایره چند طلبه و تعدادی دانشجو بیرون نمی رفت ولی پانزده شانزده سال طول کشید تا این شعارها تبدیل به خواسته هایی ضروری و حتمی برای مردم ایران شد. انقلاب شد.


جنگ شد با همان شعارها جنگ را اداره کردند. فرصتی نبود باید عمل می کردند به همان شعارها عمل کردند و دنیا را در پشت مرزهای ایران اسلامی نگاه داشتند و سربلند بیرون آمدند و حقوق خود را بازپس گرفتند.
اما شانزده سال همان شعارهای بالا مغفول شد، تحریف شد و انکار شد. دوباره مکانیسم آرزو کن برآورده می شود فقط صبر داشته باش به راه افتاد بود. آرزو آرزو، شعار شعار: اسلام به دنبال عدالت اجتماعی است، شیعیان ملت برگزیده خداوند منتظر صلح سازی برای جهانیان به رهبری امامی «آمدنی» هستند، اسلام بهترین وسیله برای سرافرازی ایران و ایرانی است، ما حاضریم برای رسیدن به اوج قله عزت و کمال از گوجه فرنگی و بنزین بگذریم و «نان و پنیر و خود را بخوریم و روی پای خودمان بایستیم»، ما می خواهیم عدالت و مساوات برای همه جامعه و مردم خویش برقرار کنیم، ...


آرزو و آرزو و آرزو و شعار و شعار و شعار، دانشجو، طلبه، عامی، کسبه، دانشجو، معلم، بازاری و ... شعارها به خواسته هایی ضروری و شدنی تبدیل شد. سوم تیر شد.
امروز هم می خواهیم آرزو کنیم دوباره آرزو کنیم و دوباره برای آن شعار دهیم شعار دهیم که ما برای نجات مظلومین عالم از خون و مال و جان خویش می گذریم ما برای فتح آفریقا و آمریکا و همه سرزمینهای عالم آماده می شویم می خواهیم منتظر باشیم تا «آن روز که برگردد مرد» برای همه جهان آرزوی نظام اسلامی با حکومت ولی فقیه عادل عالم داریم. ما می خواهیم مرزهای اسلامی خود را در شرق و غرب عالم برسانیم و مردمان جاهل و غفلت زده مدرن به حقیقت فطرت و راه نجات امیرالمونین هدایت کنیم ما می خواهیم هر جا گوینده لااله الاالله باشد پرچم عزت اسلامی خویش را برافرازیم. ما می خواهیم ندای مرگ بر آمریکا را از ناقوسهای جهان به صدا درآوریم. ما می خواهیم از احمدی نژاد عبور کنیم  ما می خواهیم احمدی نژاد را زیر پا ببینیم تا میدان مین و معبر امروز را برای رسیدن به شعارهایمان فتح شده ببینیم. 


ما امروز شعار می دهیم که احمدی نژاد آرزوی دیروز ما بوده است و امروز اوست که یک میدان مین را به هر قیمتی که شده است فتح می کند ولو اینکه نام و یاد و جان او در این میدان مین از میان برود و بوسیله هتاکان و هوچی گران کنار گود نشسته تکه تکه شود و بر سیم خاردار این روزنامه ها و سایتها برای تاریخ باقی بماند.
بله ما می خواهیم از احمدی نژاد عبور کنیم ولی او را از قطار پیاده نخواهیم کرد او قدم و گامی بود از گامهایی که سالهای سال است که شیعیان امیرالمونین از غیبت از عاشورا از سقیفه از غدیر از بعثت برداشته اند و تا اینجا رسیده اند. ما امروز شعار می دهیم منتظر ظهور هستیم، ان شاالله می شود.



نویسنده : مجید بذرافکن » ساعت 7:31 عصر روز یکشنبه 86 بهمن 14


پیرامون اختلاف اخیر مجلس و دولت
وقتی مطلب را زدیم رجا نزده بود:+
مطلب را با اجازه نویسنده علی نادری زده بودیم.
در جامعه ای که نظام ولائی را پذیرفته  آنچه بیش و پیش از همه رقم زننده سعادت و شقاوت انسان هاست، نسبتی است که افراد آن جامعه با ولی برقرار می کنند. بحث حتی در مورد پذیرش یا عدم پذیرش ولایت نیست - که شقاوت منکرین ولایت عیان تر از آن است که بحثی را طلب کند – بلکه همه مساله از آنجا شروع می شود که معتقدین به ولایت و گردن نهادگان به امر مولا چگونه نسبتی را با ولی برقرار می کنند. و این نسبت و نحوه برقراری آن آنقدر پرظرافت است و آنچنان بصیرتی را می طلبد که گاه بی توجهی به همان ظرافت ها " طلحه الخیری " که در امتحان دفاع از ولایت در میان هیاهوی مزورین سربلند بیرون آمده را به گردن کشی و عصیان در برابر ولی می کشاند و جانباز رکاب امیرالمومنین علیه السلام در صفین را به قاتل سیدالشهدا علیه السلام در کربلا مبدل می سازد.

باری چالش امروز جامعه ما دیگر چالش منکرین و مدافعین ولایت نیست – که دیری است تشت رسوائی منکرین ولایت از بام فرو افتاده است- چالش اصلی،امروز میان مدافعین ولایت  در برقراری نسبتی صحیح با ولی امر و اوامر او معنا می یابد.

امروز جنس مساله و مشکل ما بسیار پیچیده تر و متفاوت با همه دوره های گذشته است و این همان ویژگی منحصر به فرد حکومت ولائی است.

شاید بسیاری آسان ترین زمان برای تشخیص برقراری نسبتی صحیح با ولی را آن زمانی بیابند که رکن ولایت و شخص ولی از سوی منکرین مورد هجمه قرار گرفته است. تکلیف روشن است: سپر و محافظی برای حریم ولایت بودن و هجمه ها را به جان خریدن تا آنکه نیاید آن روزی که ولی خود به میدان دفاع از حریم ولایت بیاید و متحمل هزینه ای برای دفاع از آن شود.

اما از ما دور نیست سالیانی که در آن حریم ولایت از سوی منکرین به دوران رسیده مورد هجمه واقع می شد و این مدافعین ولایت بودند که از ترس آبرو و یا از دست دادن جایگاه اجتماعی خویش و فرار از تبدیل شدن به سوژه ای برای دستگاه تبلیغاتی منکرین، جائی امن تر از حریم ولایت را برای پناه گرفتن نمی یافتند.

آری امر منقلب شده بود و اینک این ولی بود که در هجمه منکرین مبدل به مامنی امن برای منکرین گردیده بود!

و درست در همان زمان که این مدافعین در پشت سپر ولایت سر در جیب اشارت نشینی فرو برده بودند چه اندک بودند دلباختگانی چون آیت الله مصباح که از هزینه کردن هیچ چیز حتی آبروی خود در دفاع از حریم ولایت دریغ نکردند.

گوئی این اخلاق در میان جماعت مدافعین ولایت – که اینک با استعانت از همین عنوان به آلاف و الوف رسیده بودند –جا افتاد که ما همواره در" پشت سر ولی" حرکت خواهیم کرد. غافل از آنکه ولی در برخی شئون جلودار می خواهد تا از حریم ولایت دفاع کند و در مراحلی خط شکنانی می خواهد که با فداکردن خویش راه را برای حرکت مولا هموار سازند و اگر این حرکت ترکشی درپی دارد آنها باشند که آن را به جان بخرند.

اما آنچه در این سالیان ازاین مدافعین دیدیم رفتاری متفاوت بود. این موالیان بودند که از هزینه کردن گریزان بوده و گوشه اشارت نشینی اختیار کرده بودند و این ولی بود که در کوچکترین امور هم باید خود به میدان می آمد .

اخلاق هزینه کردن ولی و استرزاق موالیان چنان نهادینه شد که موالیان حتی برای کوچکترین امور خویش هم به دنبال استفاده و بهتر آن است که بگوئیم" سوء استفاده" از اشارت های مولا باشند. گوئی در هر معرکه ای نه از آن روی اشارتی از مولا را خواهان بودند که آن راپیگیری کرده و عملی نمایند, بلکه همواره بدنبال اشارتی به" نفع خویش!" و فرار از بحث ومناقشه پیرامون هرموضوعی بودند که خدایی ناخواسته هزینه ای احتمالی را از جانب ایشان طلب می کند و باز هم این اشارت خواهی چیزی جز پنهان شدن در پشت بیان ولی نبود.

اخلاق ناشایستی که حتی در بازی های سیاسی این موالیان نیز راه یافت و در چند انتخابات اخیر تحت عنوان "حمایت رهبری از شخص یا جریانی خاص!"  به کرات شاهد آن بوده ایم.

امروز برای ولایت مدافعینی وجود دارند که نه تنها برای دفاع از ولایت حاضر به تقبل هیچ هزینه ای نیستند بلکه حاضرند برای دفاع از خویش و حریم خویش از شان ولی و جایگاه ولایت هم هزینه کنند  و این اخلاقی است که می رود تا طیف گسترده ای از مدافعین را گرفتار خویش کند.

ماجرای اختلاف اخیر مجلس و دولت بر سر یکی از مصوبات مجلس و حاشیه هایی که بسیاری پس از آن آفریدند شاید یکی از جدی ترین محمل ها برای نمایان شدن پیروان این نحوه تعامل با ولی در سالیان اخیر است.

صرف نظر از آنکه آیا این دست موضوعات از آن درجه از اهمیت بر خوردارند که در مورد آنها از رهبری نظر خواهی شود یا خیر, و همچنین این امر که به طورطبیعی رهبری در هر موضوعی دارای موضع و نظر می باشند جای این سوال باقی می ماند که آیا لازم است در هر موضوعی و از هر سنخ و جنسی از ایشان نظر خواهی شود؟ مثلا نظر ایشان در مورد "افزایش فشار برق در استان زنجان" چیست؟ به نظر می رسد استفاده ای که از سوی برخی مدافعین اشارت نشین نسبت به نظر رهبر انقلاب در این امر شد بیشتر از همان سنخ سوء استفاده هایی بود که پیشتر بدان اشاره رفت. ولایت مداری آنهم به نفع خویش.

به راستی با در پیش گرفتن منش کناره گیری از بیان موضع در موضوعاتی که ممکن است هزینه ای را به دنبال داشته باشد و بار کردن آن هزینه احتمالی بر رهبری به واسطه نظرخواهی از ایشان می توان امیدوار بود که در پرتگاه هایی که نیازمند به کار بستن ظرافت های جامعه ولایی است سربلند بیرون بیاییم؟ و آیا با اخلاق پنهان شدن پشت سر ولی می توان ولایت مدار باقی ماند؟

باری در نظام ولائی آنچه بیش و پیش از همه رقم زننده سعادت و شقاوت انسان هاست، نسبتی است که اهل ولایت با ولی برقرار می کنند



نویسنده : مجید بذرافکن » ساعت 12:21 صبح روز پنج شنبه 86 بهمن 11


باز هم یاد کنم از دوستی که مدتی است چراغ وبلاگش خاموش است ولی دوراندیشی ها و تحلیلهای عمیق
سیاسی اش را همیشه تحسین می کردم. رضا احمدی نویسنده وبلاگ بیداری و باز هم یاد کنم
از یکی از شاهکارهای تحلیل سیاسی اش: بوی توطئه از کاخ مرمر می آید.

هزم الاحزاب وحده
 آن پیر اگر بازیتان را میدید میگفت که شطرنج حرام است حرام
برای عده ای لازم است که خورشید را در میانه آسمان ببینند تا باور کنند روز با ستاره ای نورانی
رنگ می گیرد ولی برخی حتی همین را نمی توانند قبول کنند، مرحبا به اراده شان!

هشت سال از آن زمان گذشته است که علی اکبر رفسنجانی برای حمایت دوم خرداد در نمازجمعه تهران
سخنرانی داشت. سالها گذشته است که عده ای از دلسوزان و دغدغه مندان لیبرالیسم سیاسی
را بنایی مبتنی بر لیبرالیسم اقتصادی دانستند و خاتمی و هاشمی را دو روی یک سکه از
انحراف انقلاب می خواندند. خیلی ها و خیلی ها از دوستان با توجیهات مختلف سعی در توجیه
و سرپوش گذاشتن بر عملکرد غلط آقای رفسنجانی گذاشتند. انتخابات سوم تیر که همه دوم
خرداد و ضد انقلاب داخل و خارج از کشور کاندیدای خود را رفسنجانی معرفی کرد باز هم
دوستانی جمع شدند تا به بهانه درنغلتیدن هاشمی در دامان دوم خردادی ها دلسوزی مصلحت
بین و مصلحت تراش انقلاب را خوردند. ولی نکته این جا بود که آن چه خطر انقلاب را در
مقابل ریزش ها کم می کند مسامحه با خطای بزرگان نیست بلکه هوشیاری عوام و خواص اهل
حق را نیاز دارد. کوتاه آمدن در برابر اشتباهات، غفلتها و خدای نکرده خیانتها، بار
و محنتش بر دوش انقلاب اسلامی سنگینی خواهد کرد.

اما این روزها خبر می رسد. منزل آقای رفسنجانی جلسه است. جلسه ای با حضور آنانی که مورد
حمایت رسمی جورج بوش هستند. قصدم تحلیل جدیدی بر این معنا نوشتن نیز ولی یک بار در
همین نزدیکی در داخل کشور این انهدام احزاب در مقابل خواست خداوند را دیدیم و ان
شاالله دوباره خواهیم دید به شرط آنکه بصیرت خود را بر صبر و جهاد در راه عقیده
مان به کار بندیم.

دعای وحدت را دوباره می خوانیم تا خداوند به ما نیرو دهد و گامی دیگر در نزدیکی جامعه
مان به جامعه ای مهدوی و جامعه پاک و عاری از نفاق منتظر واقعی ظهور برداشته
باشیم.
َ
اَللهُ اَکبَر اَللهُ اَکبَر اَللهُ اَکبر

لا اِلهَ اِِلاَّ اِللهُ اِلهاً واحِداً و نَحنُ لَهُ مُسلِمونَ

لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ و لا نَعبُدُ اِلاَّ ایّاهُ مُخلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لوکَرِهَ المُشرکونَ

لا اِلهَ الاَّ اللهُ رَبُّنا و رَبُّ ابائِنَا الاَوَّلینَ

لا اِلهَ الاَّ اللهُ وَحدَهُ وَحدَهُ وَحدَهُ اَنجَزَ وَعدَهُ و نَصَرَ عَبدَهُ

وَ اَعَزَّ جُندَهُ وَ هَزَمَ الاَحزابَ وَحدَهُ

فَلَهُ اَلمُلکُ و لَهُ الحَمدُ

یُحیی و یُمیتُ و یُمیتُ و یُحیی وَ هُوَ حَیٌّ لا یَموُتُ

بِیَدِهِ الخَیرُ و هُوَ عَلی کُلِ شَیءٍ قَدیرٌ

*****

بزرگ است الله  بزرگ است الله  بزرگ است الله

معبودی جز الله نیست، معبود یگانه، و ما فقط در برابر او تسلیمیم

معبودی جز الله نیست، و نپرستیم جز او را، دینمان را برای او خالص می کنیم، اگرچه بت‌پرستان نخواهند

معبودی جز الله نیست، پروردگار ما و پروردگار پدران‌مان

معبودی جز الله نیست، یگانه، یکتا و بی‌همتا است، وعده‌اش را عملی ساخت و بنده‌اش را یاری کرد

سپاهش را نیرومند ساخت و همه‌ی گروه‌ها را به تنهایی شکست داد

پس برای اوست فرمانروایی و ستایش مختص اوست

زنده کند و بمیراند و بمیراند و زنده کند و اوست زنده‌ای که نمی‌میرد

خیر بدست اوست و اوست که بر هر کاری تواناست



نوشته مرتبط: پیش به سوی قدرت بی خیال تاریخ

نویسنده : مجید بذرافکن » ساعت 12:47 صبح روز دوشنبه 86 بهمن 8


 

جاسوس بودن یا خائن بودن مسئله این است!

 

این نوشته مربوط به اردیبهشت ماه اوان دستگیری جناب موسویان است و امروز که دوباره مسئله اش مطرح شده و دادگاهش نزدیک، دوباره آن را بازخوانی می کنیم.


الف) این روزها خبر از دستگیری موسویان عضو ارشد مذاکره کننده هسته ای ایران است!(البته با 200میلیون ناقابل آزاد شده است) بالاخره این آقای برادر جاسوس است جاسوس نیست؟ کی این بنده خدا را لو داده؟ روس ها یک سورپرایز به ایرانیها داده اند؟! وزارت اطلاعات آقای اژه ای ترکانده است؟! بالاخره صدور قطع نامه علیه ایران کار کرده نکرده؟  آیا حسین موسویان معاون حسن روحانی سند امنیت ملی را لو داده است یا خودش لو رفته است؟ آیا این کارها را حسن روحانی خبر داشته یا نداشته؟ مقدمه کتاب اوکه فرار کرد یا نیامد یا یادش رفت بیاید یا خواهد آمدموسویان آقای هاشمی نوشته یا ننوشته است؟بالاخره حقیقت این مسئله روشن خواهد شد یا نخواهد شد؟ سیروس ناصری دلال و تاجر بین المللی چه کاره است؟ نقش شرکت هالیبرتون متعلق به دیک چنی در این مسئله چیست؟ آقایانی که تا دیروز روند هسته ای را در خواب خرگوشی خود مورد تأیید رهبری می دانستند امروز چه نظری دارند؟ بالاخره قوه قضاییه مصلحت تراش  و دوستان چه تصمیمی در مورد این عزیزان که یک به یک به اتهامات امنیتی دستگیر می شوند خواهند گرفت؟ و بالاخره های دیگر جدیدی که در مسئله مذاکره با آمریکا می توان نوشت ...افه های قبل از دستگیری

ب) ما که کاری به این کارها نداریم ولی فقط یک حرف می زنیم:آنهایی که فکر می کنند مسئله ما با غرب انرژی هسته ای است، آنهایی که حل مسئله مستضعفین خارجی و داخلی را بعد از انجام موفقیت آمیز پروژه های توسعه اقتصادی به تعویق انداخته اند، آنهایی که به دنبال کسب رضایت و جلب اعتماد غربی ها هستند، آنهایی که در مخیله شان به دنبال راه حل مشکل هویتی و سیاسی خویش با غرب هستند، آنهایی که به دنبال حفظ منافع ملی خودساخته خود برای دولتهای اتوبوسی وفولوکسی و حزبی و خانوادگی خویش هستند، آنهایی که فکر می کنند سوییس اسلامی، ژاپن اسلامی، کره جنوبی اسلامی، می توان ایجاد کرد، آنهایی که در خودبه خواب زدگی در هر دوره منافع خود را تعریف می کنند و بر صندلی های سرخ و سبز لمیده اند و همه آنهای دیگر از این قماش، همه خائن هستند! خائن! همه خائن هستند به قرآن محمد! خائن به اسلام امیرالمؤمنین! خائن به اسلام فاطمه اطهر! خائن به اسلام حسنی! خائن به اسلام حسینی! خائن به اسلام خمینی!

ج) این جملات آخرین نوشته های امام خمینی مفسر اسلام ناب درقرن چهاردهم است بخوانید و اگر در تضاد و تنافر این جملات با اندیشه های قائلین به افادات بالا شک داشتید، حتما دو واحد منطق پاس کنید! و مطمئن باشید شما دچار اشکالات جدی مغزی در تحلیل اطلاعات و داده ها هستید و حتما نسبت به افزایش pentiumخود اقدام کنید:

 

1.    ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند، به خوبی دریافته اند که مبارزه با رفاطلبی سازگار نیست. و آنها که تصور می کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه داری و رفاه طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانه اند و آنهایی که تصور می کنند سرمایه داران و مرفهان بی درد با نصیحت و پند و اندرزمتنبه می شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک می کنند آب در هاون می کوبند. بحث مبارزه  و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت جویی دو مقوله ای است که هرگز با هم جمع نمی شوند. و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بی بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند.

 خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما

2.     نکته مهمی که باید همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قراردهیم این است که دشمنان ما و جهان خواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همه هویتها و ارزشهای معنوی و الهیمان نمی شناسند. به گفته قرآن کریم، آنها هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمی دارند. مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست ها و آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت و شرافت دینی مان را لکه دار  نمایند.

 

3.    بعضی مغرضین ما را به اعملا سیاسیت نفرت و کینه توز ی در مجامع جهانی توصیف و مورد شماتت قرارمی دهند و با دلسوزی های بی مورد و اعتراضهای کودکانه می گویند جمهوری اسلامی سبب دشمنی ها شده است و از چشم غرب و شرق افتاده است! که چه خوب است این سوال پاسخ داده شود که ملتهای جهان سوم و مسلمانان، و خصوصاً ملت ایران، در چه زمانی نزد غربی ها و شرقی ها احترام و اعتبار داشته اند که امروز بی اعتبار شده اند!

4.    اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین-علیهم السلام- را بادستهای خود ویران نماید، آن وقت ممکن است جهان خواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمیت بشناسند؛ ولی در همان حدی که آنها آقا باشند و ما نوکر، آنها ابرقدرت باشند و ما ضعیف و آنها ولی و قیم باشند و ما جیره خوار و حافظ منافع آنها. نه یک ایران با هویت ایرانی- اسلامی، بلکه ایران یکه شناسنامه اش را آمریکا و شوروی صادرکند. ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا و شوروی صادر کند ایرانی که ارابه سیاست آمریکا و شوروی را بکشد.

 

د) بی تعارف و پوست کنده می گوییم کسانی که این آرمانها و اهداف را، فداکردن جان در راه مستضعفین جهان را، تلاش برای نابودی نظامهای مبتنی بر لیبرالیسم و صهیونیسم را، سلب کردن مصونیت کارگزاران آمریکایی در منطقه، با سلاح گرم را، مبارزه بی امان با فقر و فساد و تبعیض و ساده زیستی علوی را، مبارزه حلقه های ثروت و قدرت را، مبارزه با آخوندهای کثیف درباری و مقدس نماهای احمق و بی شعور را قبول ندارند، در هر پست و مقامی که هستند غاصبند و منافق. تهدید ما هم این باشد که بترسند که سوم تیر شدیدتری رخ دهد و ما باشیم و تیغ عدالت علوی تا آن چه به یغما برده اند از کابین زن هایتان بیرون کشیم و به خاطر همه خیانتهایی که اسلام و مسلمین کرده اید همه تان را محاکمه کنیم.

 

ه) دوستان در یادداشتهای خود به«بالاخره ...»ها  و «آنهایی که ....» ها و «... را» ها اضافه کنند با حق مؤلف منتشر می کنیم.

 

 



نویسنده : مجید بذرافکن » ساعت 9:15 عصر روز دوشنبه 86 دی 10


این خبر مهم است:دیدار هاشمی و شاخه روحانیت حزب اعتماد ملی +عکس وبلاگ بیداری

«از کاخ مرمر بوی توطئه می آید»، این تحلیل را وبلاگ معروف بیداری را در پی انتشار خبری مانند خبر بالا درسوم تیر ?? نوشت هر چند مدت مدیدی است چراغ وبلاگش خاموش است ولی وقتی این خبر را می خوانم و یا اقسامی دیگری از این خبر می بینم یاد این نوشته می افتم که باید نسبت به آنها هشیار بود.

هر کجا هست خدایا به سلامت دارش



از این اتفاق:«دعوت خاتمی از ناطق برای کاندیداتوری مجلس» می توان دو برداشت کرد، یکی را برای رجا نوشتم. چند بار مقدمه بلاگفایی نوشتم ولی به لطف بلاگفا ارسال نشد. بی مقدمه:

آقای خاتمی از طرفدارانتان خجالت بکشید!

عده‌ای از تاریخ‌نویسان علاقه دارند که اگر می‌خواهند تاریخ علمی بنویسند، وقایع را پس از 40 سال درج کنند. این کار چندین فایده دارد. اول این است که حقایق پدیده‌ها و رخدادها بیشتر مشخص شده است و برای نگاشتن دقیق و منصفانه تاریخ، فرصت و امکان بیشتری وجود دارد.

 

از سوی دیگر، این امکان فراهم می‌شود تا در بررسی و تدوین تاریخ، آن گونه که تاریخدان می پسندد، تاریخ را بنویسد چرا که 40 سال زمان زیادی است که طی آن، بسیاری از ظرایف، چرخشها و حوادث تاریخی از اذهان عامه پاک شده است و چندان هم امکان انتقال شفاهی و سینه به سینه آن وجود ندارد.

 

انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران هنوز 40 ساله نشده است و تاکنون تاریخ مدونی برای آن نگاشته نشده است ولی اذهان و سینه‌های مردم، وقایع و پدیده‌ها و رفتارهای سیاسی افراد و گروهها را به صورت کلی به یاد دارند.

 

10 سال پیش، عده‌ای در این کشور عَلم آزادی و دموکراسی برداشتند: ما آزادیخواهیم و نسبت به 8 سال پیش تر از خود که دوره اختناق و تاریکی و قتل و جنایت بوده است، معترضیم! ما آمده‌ایم طرحی نو در اندازیم تا دیکتاتوری را به دموکراسی، و اختناق را به آزادی تبدیل کنیم. عالیجناب سرخپوش و اشباحی که دور او را گرفته‌اند، فضای سیاسی کشور را برای نیل به منافع خود بسته‌اند و زندان و گلوله را سزای مخالفین کرده‌اند.

 دیدار سیدمحمد خاتمی با ناطق نوری

مردم معترض و ناراضی به روند ناعدالتی و فشار اقتصادی هم به هوای گشایش در وضع خود زمام امور کشور را به دست این گروه دادند. "اصلاح‌طلبان" و "دوم خردادی‌ها" مسمای این گروه شد. این عده، مبنای شعارشان را نفرت از کاندیدای رقیب و جناح مقابل با محوریت رئیس‌جمهور قبلی قرار دارند.

 

با این حال، بمباران روزنامه، مجله، کتاب و سخنرانی‌های پی در پی، این فرصت را ایجاد نکرد که سوال شود: شما که منادی تحقق دموکراسی و آزادی سیاسی و فرهنگی هستید، قبلاً چه کاره بوده‌اید؟ سابقه‌ تاریخی‌تان چیست؟ آنچه که به عنوان جناح چپ به محوریت "سازمان مجاهدین انقلاب" و "مجمع روحانیون" شکل گرفته است، چه شاخصه ای دارد و سابقه تاریخی متعلقین به این جریان در انقلاب چیست؟ این عده که به دنبال تنش‌زدایی و تجدید نظر در شعارهای انقلاب در عرصه سیاست داخلی و خارجی هستند، پیش از این، چه کرده و گفته‌اند؟

 

این جریان سیاسی با همراهی روشنفکری همیشه خفته ایرانی، وارد میدان شد و برای خود مبانی و اصول نظری نوشت: دموکراسی‌خواهی، پلورالیزم فرهنگی، لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی و جامعه مدنی ارزشها و ملاکهای عمل ما بوده و هستند و انقلاب اسلامی نیز چیزی غیر از این نیست. دیگرانی که دشمنان ما هستند، با تحریف اسلام و انقلاب ما را به خطا برده اند و این ما هستیم که اکنون می خواهیم مردم را از رقیت و بندگی نجات دهیم و حقوق پایمال شده آن ها را برگردانیم؛ حتی حق تنفس!

 

8 سالی که زمام مدیریتی کشور در ید این گروه بود، شعارها بر همین پایه و منوال دنبال شد. اما این شعارها و اهداف در عمل به چه چیزی انجامید و جلوه‌های برخوردهای دموکراتیک و حقیقت‌طلب در جوسازی و غوغازیستی و ترور شخصیت و لفاظی‌ها و قیافه خود منتقدگیری و من هیچ کاره نیستم بازی و خودمظلوم نمایی رخ‌نمون شد.

 

در انتخابات ریاست جمهوری بعدی، شعارهای در تنافر این اندیشه، زمام سیاسی کشور را از مردم به امانت گرفت.

 

پیش ازاین دوره نیز، 8 ساله ریاست جمهوری آقای هاشمی فرصت خوبی بود تا از ذهنها زدوده شود که دوآتیشه ترین منادیان و سینه زنان پرچم مبارزه با استعمار و استکبار، خالص‌سازی دانشگاهها و تفکیک اسلام آمریکایی از اسلام ناب چه کسانی بودند و آنهایی که به اسم ولایت همه را به بی‌دینی متهم می‌کردند، کسانی که خود حج ابراهیمی و برائت از مشرکین را از لوازم انقلاب برمی‌شمردند و مخالفان را به اشد وجه محکوم و منکوب می‌کردند.

 

این عده‌ که شعارشان خط امام و اسلام اصیل بود، بعد از گذشت 8 سال چنان عوض شده بودند که گویی این آن نیست و ما دیگری هستیم.

 

با اینهمه اما از 84 تا 86 زمان زیادی نیست که روزنامه‌ها و سایتها به آرشیوی غیرقابل دسترس تبدیل شوند و یا یک فتره تاریخی- فکری تازه ذهنها را از عملکردها و حب و بغض‌های این گروه و جریان غافل کند.

 

در طی دو سالی که دولت نهم کار خود را پی گرفت، همین جناح آزادیخواه و دموکراسی‌طلب که مهمترین دشمن خود را جناح راست و خصوصاً هاشمی رفسنجانی شمرده بود، بازی تازه‌ای را شروع کردند: حمایت مطلق از هاشمی رفسنجانی. البته این حمایت ابتدا از آنجایی شروع شد که کاندیداهای مورد نظرشان مورد اقبال مردم قرار نگرفتند.

 

دور دوم انتخابات ریاست جمهوری نهم: «برای جلوگیری از خشونت و اختناق به هاشمی رأی می‌دهیم» امضاء ستاد حامیان دکتر معین (زیر عکس آقای هاشمی رفسنجانی)

 

فرار از اختناق به دامان همان شخصی که 6 سال قبل، مظهر پدرسالاری دیکتاتورمآبانه ضد اصلاحات خوانده می شد؛ رجوع شود به تبلیغات انتخاباتی مجلس ششم. خاتمی، کروبی به علاوه رفسنجانی مثلث خودساخته‌ای برای بقا!

 

جبهه دوم خرداد در یک بازتفسیر و آسیب‌شناسی (بخوانید چرخش استراتژیک) ایده، آرمانها و اهداف خود را، همگی در شخصیت تازه یافته هاشمی بازیافت.

 

این تغییر رویکرد، نه تنها در روزنامه‌ها که در عملکردهای سیاسی رهبران و افراد شاخص این جریان سیاسی نیز نمود بارزی یافت. تا جاییکه برای کاندیداتوری انتخابات مجلس هشتم، محمد خاتمی رئیس‌جمهور سابق به سراغ کاندیدای رقیب خود ناطق نوری می‌رود و او را به انتخابات مجلس دعوت می‌کند. دعوتی همراه با اعلام حمایت همه جانبه از وی!

 

سیدمحمد خاتمی از علی‌اکبر ناطق نوری -سمبل و شاخصی که همه حملات دوم خرداد را در انتخابات ریاست جمهوری هفتم متوجه شد-، دعوت می‌کند تا در لیست و جبهه دوم خرداد حاضر شود تا مورد حمایت قرار بگیرد و برای ریاست مجلس وی نیز زمینه را فراهم کنند.

 

شاید 40 سال دیگر که تاریخ نوشته شود، تعجبی که ناشی از خواندن این خبر در مخیله خوانندگان بروز می‌کند، چندان نباشد که امروز هست.

 

دوباره خبر را بخوانید: جناب آقای خاتمی رقیب فکری و سیاسی خود را به عنوان هم‌پیمان سیاسی و نظری به عرصه فعالیت هماهنگ انتخاباتی فرا می‌خواند.

 

این تناقض گفتاری و رفتاری، چندان بزرگ و غیرقابل انکار است که شاید آوردن شواهد و مصادیق و دلایل برای آن توضیح واضحات و تفسیر بدیهیات باشد.

 

البته سوءهاضمه سیاسی در برخورد با این اتفاق، باید با دقت نظر در تاریخ بیست و چند ساله انقلاب اسلامی رفع شود که عده‌ای سودای قدرت دارند چه با آزادی چه بدون آزادی. مهم رسیدن به صندلی‌های قدرت است حتی اگر با دشمن خودخوانده ائتلاف و اتفاق کنند. به قول آقای خاتمی «بازی سیاست قواعد خود را دارد» و آن این است که شعارها و پرچم‌ها بازیچه‌ای بیشتر نیستند تا نیل به قدرت را ساده‌تر کنند. امروز که رقیب مشترکی به نام اصول‌گرایی وجود دارد، می‌توانیم با دورترین آدمی که از نظر سیاسی با او فاصله داریم پیمان سیاسی ببندیم و برای این ائتلاف چارچوبهای تئوریک بنویسیم که «محافظه‌کاری همسایه دیوار به دیوار لیبرالیسم» است.

 

از چهل ساله مشروطه، شصت و اندی گذشته است. روشنفکران و قدرت‌طلبان حاضر شدند از مرجعیت و روحانیت استفاده کنند تا قدرت را بدست گیرند.

 

از چهل سالگی روی کارآمدن لیبرال دموکراتها در پس ملی شدن صنعت نفت هم بیش از ده سال گذشته است. روشنفکری و لیبرال دموکراسی با حمایت مذهب خود را از چنگ کودتا نجات داد و تا اشتباه بعدی خود، قدرت را در دست داشت.

 

این زنهار حتی برای کارکشتگان عرصه سیاس ورزی نیز جدی باید تلقی شود. جماعتی که تا دیروز تمامی تلاششان سیاه کردن یک چهره سیاسی بوده است، امروز نیز از پی نان و نامی اظهار رفاقت و دوستی شان یاد آمده است و باد قدرت از سوی دیگری وزیدن گرفته است.

 

آیت الله سرایی و اعتدال خوانی و پدرخوانده سازی شان بهانه ای بیش نیست تا روزگار لطفی دیگر کند و از منفذی دیگر، راهی به سوی قدرت پیدا شود.



نویسنده : مجید بذرافکن » ساعت 9:15 عصر روز دوشنبه 86 دی 10


حرف من برای گرانی ها!

این مطلب برای دی ماه سال گذشته است ولی هنوز به قوت خود باقی است.



در دوره دانشجویی از معاشرت وشاگردی برخی دوستان دغدغه دینی فکر کردن و دینی تحلیل کردن در ذهن و فکر دانشجویی نگارنده نهادینه شد و موجب شد به هر مسئله ای زاویه و پرتوی از این نوع تأمل ودقت را داشته باشم البته به قدر وسع و معلومات.


باقدری تسامح باید گفت که تحلیل وقایع و پدیده های انسانی در دو سطح قابل تحلیل است: یکی کارگزار محور و یکی ساختار محور. در نگاه دینی باید ساختارها را سنتها و قوانین الهی دانست که انسانها بیشتر با قصد ونیت و سعیشان و نه اصل عملشان ذیل آنها قرار می گیرند.


البته خود عمل فرد فرد انسانها به عنوان کارگزار بدون توجه به قصد ونیت آنها در مکان و زمان کارگزار نیز در ذیل یک از همین ساختارها به نتایج و پیامدهایی نائل می آید.


واما مسئله این نوشته:گرانی روزهای اخیر در کشور مطلب قابل بررسی و مهمی است که برای دولت دکتر احمدی نژاد بوجود آمده است. ابتدا در یک دسته بندی سه گانه به تحلیلی کارگزار محور می پردازیم:


?-بحث رسانه ای گرانی ها:
می دانیم که رسانه ها و مخصوصا روزنامه ها هیچ گاه به صورت جدی در فکر مشکلات مردم نبوده اند. چرا که منافع حزبی و گروهی آنها چنین اجازه ای را به آنها نمی دهد. این جنجال و فضای تبلیغاتی که روزنامه ها و به دنبال آن فضای سیاستزده صدا و سیما به وجود آورده است فضایی کاذب و غیرواقعی است. این کارهم برای ضربه زدن به دولت جدید و پایین آوردن محبوبیت سیاسی عمیقی است که در سراسر کشور با سفرهای استانی و حضور در مناطق مختلف ایران برای دولت خود و نظام اسلامی به وجود آورده است. خوانندگان آگاه هستند که برخی روزنامه هایی که درهمین کشور منتشر می شوند از اینکه نظام جمهوری اسلامی دستخوش دگرگونی های جدی شود هم ابایی ندارند هر چند که ماسک پایبندی به نظام و حضور در صحنه های رقابتی قانونی را به صورت زده باشند.


?- بحث اطلاعاتی و امنیتی و قضایی مسئله گرانی ها:
از آنجایی که دولت جدید مانند همیشه با معجزه حضور الهی مردم در انتخابات موجب قطع و بی نصیب شدن بسیاری از حلقه های ثروت و قدرت در کشور شده است. دشمنان زیادی را در همه جناحها و گروههای سیاسی به وجود آورده است. اصولگرایی که داعیه اصولگرایی دارد باید نسبت غیرت نسبت به اصول هم داشته باشد و این غیر از حماقت و عصبیت است. جریان اصول گرایی احمدی نژاد با خیال غیرت ورزی جلو آمد اما همان طور که تصور می شد العدل اوسع الاشیاء فی التواصف و اضیق الاشیاء فی التناصف همه مدعیان اصولگرایی دکانهای دیگری برای اصولگرایی منظور نظر خود درست کردند و باز هم علی ماند وحوضش اما این بار با محمود....


جای تعجب ندارد که گروههای اصول گرا نما نه تنها کمکی به این جریان نخواهند کرد بلکه اگر دستشان برسد نیشتری بر پیکر این اصول گرایی خواهند زد! (البته امیدواریم در حد نیشتر بماند) کم کاری و گندکاری این دسته در نکته اول هم به صورت تریبونهای نق نقو و بهانه گیر و روزنامه های خاکستری و غیر خاکستری نیز قابل ذکر است.


گرانی های کاذبی که به وجود آمده است بیش از اینکه نیازمند برنامه ریزی های کذایی مورد استناد اصولگراهای مجلس نشین خوش نشین باشد نیازمند برخورد با آنهایی است که با در دست داشتن شبکه های توزیعی و بعضا تولیدی درکشور می توانند قیمت کالاهای خرید یک ماه قبل را سه بار افزایش دهند. کارخانجات مربوطه را تعطیل کنند تا اجناس گران شود کالاها را احتکار کنند و هزار فیلم و بازی دیگری که مسلمان نشنود کافر نبیند. بالاخره این آقایان هم در سیاست کشور هزینه کرده اند حالا که با دست مردم عقب رفته اند باید اساساْ نسبت به حال گیری مردم اقدام در خوری انجام دهند.
اینجا جای نهادهای اطلاعاتی و قضایی کشور است که نسبت به چنین افراد و جریانات اقدامات مقتضی را به سرعت انجام دهند. در ابتدای حضور آقای احمدی نژاد در ریاست جمهوری مسئله افت شدید شاخص بورس پدید آمد بعد از پی گیری........... رئیس شش بانک اصلی کشور عوض شد.


البته نقش ضد انقلاب و جواسیس و نیروهای امنیتی کشورهای دشمن هم در این مسئله غیر قابل انکار است. از بدیهیات تاریخ این است که هر انقلابی که در گوشه ای از جهان صورت گرفت و تلاش کرد چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ اقتصادی از چنبره نظام سرمایه داری- صهیونیسیتی حاکم بر اقتصاد دنیا بگریزد به سرعت دستخوش مشکلات اقتصادی و سیاسی شد. ?-بحث مدیریتی و اقتصادی در باب گرانی ها:


یکسری اقدامات نسنجیده و یا ناپخته ای در دستگاه مدیریتی دولت هم اتخاذ شد که بر شدت مشکلات افزوده است. جناب آقای احمدی نژاد باید به این نکته واقف است که اقتصاد کشور در دست دانه درشتهاست و این تعاونی های کوچک و فعالان اقتصادی کوچک نیستند که چرخ اقتصاد به هر طرف می گردانند برهم زدن نظم و ساختار رسوب شده و شکل گرفته این جریان با اعطاء وامها و توزیع پول به دست نمی آید. اینکه بخواهیم با تصمیمات شتابزده این کار را سرعت بخشیم فشار را مردم بیشتر می کنیم.
تحلیل ساختار محور بسیار مهم تر و جدی تر از تحلیل کارگزار محور است. ولی متأسفانه به دلیل عمق کم بینش سیاسی دلسوزان و زحمتکشان انقلاب اسلامی و ضعف در نگاه دینی و قرآنی به مسائل، مشکلاتی را در حضور و ادای تکلیف سیاسی ما بوجود آورده است.


یکی از سنتهایی که خداوند پیرامون جوامع برقرار کرده است سنت «ابتلاء»است. در آیات قرآن شواهد و موارد تاریخی و یا غیرتاریخی وجود دارد که به حتمی بودن امتحان جوامع با مشکلات و مصائب اشاره شده است. در داستان حضرت موسی علیه السلام به صراحت این مطلب را داریم که مردم از شدت مشکلات به حضرت معترض شدند که ای موسی تو برای رهایی ما آمده ای ولی اکنون که زمام ما از فرعون به دست تو گردیده مشکلات ما بیشتر شده است.


به ذهن قاصر داعی می رسد که این فلسفه وسنت بلا از دو جا ناشی می شود:


الف) خداوند در پی خالص کردن و خالص شدن یاران حق است.


ب) دیگر به این دلیل که هرکس و هر فرقه و قوم بعد از انتخاب یک مسیر و سویِ خاصی شامل سنتهای همان مسیر خواهد شد.


این دو سنت را اگر با هم تلفیق کنیم اینگونه میشود که زمانی که یک قومی مدعی دین داری و پیروی و اتباع راه حق می شود باید معلوم شود از سر چه سودایی این انتخاب را رقم زده است. از ظلم فرعون خسته شده است، از ظلم و اجحاف خلفا خسته شده است، یا اینکه به مقام موسی و علی علیهما سلام واقف شده است و گردن خود را برای زمامداری خلیفه خداوند کج کرده است.


گروهی که اسلام انقلابی را انتخاب می کنند باید بدانند که انک لبالمرصاد» خداوند در کمین نشسته است و مدعیان را امتحان می کند تا معلوم شود که چقدر انتخاب مبتنی بر بصیرت و غیرت و اراده قاطع بوده است. احسب الناس ان یقولوا امنا و هم لایفتنون آیا مردم گمان کرده اند به صرف گفتن اینکه ایمان آورده ایم مسئله تمام شده است و امتحان و فتنه ای درکار نیست! هست خوبش هم هست از همه رنگش هم هست هم گرانی هم فشار خارجی هم .. هم ....


تمام انقلابهای اسلامی و الهی تاریخ را نگاه کنید و ببینید کدامیک از این اقوام و کارگزاران این اقوام دچار فتنه و مشکل نشده اند. در انتخابات سوم تیر هم یک انقلاب اسلامی دیگری رخ داده است که احمدی نژادی را بر سرکار آورده است که اگر خودش نگفته بود آنچه که در چنته دارد مخالفان و رقبایش به هزار بار شدیدتر غیرت و حمیت تفکر او را برای مردم سروده بودند. هر کس که طاووس خواهد جور هندوستان برد.....


خلاصه کلام اینکه انتخاب تفکر امام خمینی در قالب فردی به نام احمدی نژاد تبعات خودش را دارد واین خداست که از هر سو مشکلی و مسئله ای را پدید می آورد. لاف عالی و جیب خالی مورد پسند خداوند نیست.


در انتها باید به نکته مهم دیگری برای تکمیل این نگاره اشاره کرد و آن توجه بازهم دین محور و اسلام ناب محمدی پسند به جایگاه مردم در حکومت اسلامی است. مردم در حکومت اسلامی دولت را برای دریافت خدمات و سرویس گیری سر کار نمی آورند بلکه مردم دولت را برای حرکت سریعتر و جدی تر به سمت مقاصد و منویات خداوند تأسیس می کنند و نسبت به تداوم آن مسئولیت دارند



نویسنده : مجید بذرافکن » ساعت 1:7 صبح روز دوشنبه 86 دی 10

<      1   2