ساحت رسانهای کشور روزانه آماج پروژههایی است که از سوی صاحبان رسانهها و جریانهای سیاسی متبوع در نوردیده میشود.
آنچه برای تأثیرگذاری یک رسانه اهمیت دارد درک حساسیتها و اولویتها و نگرانیهای مخاطبان و مردمانی است که ذهن و فکر آنها باید با پیام ارسالی ارتباط برقرار کند . در غیر این صورت رسانه معنی خود را از دست خواهد داد.
رسانههای مکتوب کشور به لحاظ تعداد و به لحاظ کیفیت حرفهای به دلایل قابل ذکر در قبضه و سلطه گروههای دوم خردادی است . قریب به بیست روزنامه و نشریه در دوران هشت ساله ریاست جمهوری آقای خاتمی، با برخورداری از امکانات مالی و تجربیات رسانهای گسترده، به جوسازی و موجآفرینی رسانهای مشغول بودند و امروز نیز همین روند با همان شدت ادامه یافته است.
حجم و تمرکز پوشش خبری مطبوعات یک کشور همیشه می تواند نشان دهنده و بیان کننده بخشی از حساسیتهای یک ملت و جامعه باشد .
رسانههای دیجیتال سیاسی – مطبوعاتی ، در جریان دوم خرداد - به رغم سابقه رسانهای مکتوب - چندان رونق و گرمایی ندارد . در مقابل منابع و خبرگزاریهای نیروهای موسوم به اصولگرا در فقدان رسانه های مکتوب کافی عمدتا به صورت انفعالی در واکنش به موجسازی رسانههای مکتوب دوم خرداد فعال هستند.
خبر سیما و رسانه ملی نیز بالتبع به عنوان فراگیرترین رسانه در سطح کشور، آخرین حلقه موجسازی رسانهای دوم خردادیها قرار میگیرد . البته این تأثیرپذیری را باید مسبوق به سالهای اخیری دانست که معاونت سیما سیاستهای جدیدی را در پیش گرفته است .
تبلیغ و به رخ کشیدن مسکن ، افزایش قیمتها ، اجماع جهانی علیه ایران و ... مسائلی بودند که با هدف ضربه زدن به دولت ، هر از چندگاهی سوژه رسانه ها می شد. اما در هفته های گذشته ، موج جدیدی دستمایه حمله به دولت قرار گرفت که از نظر موضوع ، حجم کار و نتایج قابل توجه است.
یک هفته بمباران خبری و رسانه ای سنگین در دفاع از سید حسن خمینی در برابر یک حمله ناشیانه و کور یک سایت بی بازدید، حتی توانست یک خطبه نماز جمعه تهران را نیز به خود اختصاص دهد. در آخر نیز با پیدا شدن یک شهید در این راه به قله تحریک احساسات و موجآفرینی خود رسید.
آنچه که در این جریان قابل توجه است اصرار و تأکید و یقهدرانی روزنامهها و شخصیتها و سایتهایی بود که خود را وارثان حقیقی نام و راه امام (قدس الله نفسه الذکیه) اعلام نمودند . ادعای این افراد این بود که خط کشی میان افراد جامعه و طرح خودی و غیرخودی و قضاوت در مورد شخصیتها و وقایع سیاسی باید با معیار قرب و بعد به ارزشهای امام و انقلاب مورد سنجش قرار گیرد. آنچه که باید در این زمینه گوشزد کرد ، توجه به نقطه حساسیتی است که این هجمه رسانهای بر آن تأکید نمود .
محتوای محکومیتها و اعتراضها یک چیز بود : چرا به امام و راه او توهین شده است ؟
نالهها و وااسفاها از یک چیز بود : چرا خط امام و نزدیکان امام غریب شدهاند ؟
آنچه که باید در ورای نادرستی و یا درستی مدعای رسانههای دوم خردادی و بازتابها و پاسخهای بعدی این چالش رسانهای دید ، پیروزی عمیق گفتمان سیاسی احمدینژادی در کشور است .
هنوز خاطره این جملات از ذهن مردم زدوده نشده است : "برای جلوگیری از خشونت و خفقان به هاشمی رأی دهید ! دوباره میسازمت وطن .... رفراندوم ... هوای پاک و ..." و سایر شعارهایی که در انتخابات ریاست جمهوری از سوی گروهها وکاندیداهای مختلف مورد استفاده قرار گرفت.
در میان شعارهایی که به مردم وعده رفاه درحد ژاپن و یا برقراری دموکراسی در حد آمریکا میدادند، تنها یک شعار و یک نگاه توانست نظرها را جلب کند : «بازگشت به اندیشههای امام و انقلاب و مقام معظم رهبری» چیزی که شانزده سال ابتدا به صورت تدریجی و بعد به صورت آشکار و بیپرده انکار میشد .
در آخر به نظر میآید بیت محترم و معظم امام خمینی در این جریان «حساسیت رسانهای به نام امام» را باید مدیون جامعه ای باشد که هنوز بعد از گذشت دو دهه از فوت امام، آرمانهای بنیادین انقلاب را به رهبری آیتالله خامنهای و ریاست جمهوری دکتر احمدینژاد زنده نگاه داشته است.
بازی گردانان رسانه ای و جنگ روانی پشت پرده این جریان سعی داشتند با جدا نشان دادن احمدینژاد و دولت مکتبی از خط امام ، و در مقابل چسباندن و رفو کردن شکاف منافقانه میان خود و مردم ، از تنور داغ انتخابات مجلس هشتم نانی برای خود فراهم نمایند. و شاید فراتر از آن در خیال باطل پر رنگ کردن نام حضرت امام(ره) برای کم رنگ کردن رسم حضرتش باشد.
اما آنچه به رغم خواسته دامن زنندگان به این جریان اتفاق افتاد ، تقویت «گفتمان حقیقی و اصیل انقلاب خمینی» بود. هر چند دامن زنندگان به این فتنه مقصودی دیگر را پی گرفته بودند .